اول) حرام و حلال بودن فعل یا ترک فعلی، یک چیز است، نحوه توصیه و دعوت به حلال شرعی و پرهیز دادن از حراماش و جلب نظر و همراهی مردم، چیزی دیگر.
دوم) خداوند در سوره آلعمران/۱۵۹ در تبیین دلیل گرایش مردم به معروفهایی که محمد مصطفی (ص) ترویج میکرد، گفته است: «به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنها (مردم) نرم (و مهربان شدی)! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده میشدند.»
سوم) سوم) پیرمردی مشغول وضو بود اما طرز صحیح وضو گرفتن را نمیدانست. امام حسن (ع) و امام حسین (ع) که در آن هنگام طفل بودند، وضو گرفتن پیرمرد را دیدند ... باید وضوی صحیح را به پیرمرد یاد داد اما اگر مستقیما به او گفته شود که «وضوی تو، صحیح نیست»، گذشته از اینکه موجب رنجش خاطر او میشود، برای همیشه خاطره تلخی از وضو خواهد داشت. به علاوه، از کجا که او این تذکر را برای خود، تحقیر تلقی نکند و یکباره روی دنده لجبازی نیفتد و هیچوقت زیر بار نرود. این دو طفل، اندیشیدند، تا به طور غیرمستقیم او را متذکر کنند. در ابتدا، آن دو با یکدیگر به مباحثه پرداختند و پیرمرد نیز سخنان آن دو را میشنید. یکی از آن دو، به دیگری گفت: وضوی من، از وضوی تو کاملتر است. دیگری هم به آن یکی گفت: وضوی من، از وضوی تو کاملتر است. پس از آن، آن دو با هم توافق کردند که در حضور پیرمرد، هر دو نفر وضو بگیرند و پیرمرد حکمیت کند. آن دو، طبق قرار عمل کردند و هر دو نفر، وضوی صحیح و کاملی را جلوی چشم پیرمرد گرفتند. پیرمرد، تازه متوجه شد که وضوی صحیح چگونه است و به فراست، مقصود اصلی دو طفل را دریافت و سخت تحت تأثیر محبت بیشائبه و هوش و فطانت آنها قرار گرفت. سپس، پیرمرد به آن دو بزرگوار گفت: وضوی شما، صحیح و کامل است. من پیرمرد نادان، هنوز وضو ساختن را نمیدانم. شما، به حکم محبتی که بر امت جد خود دارید، مرا متنبه ساختید. من از شما متشکرم. (داستان راستان، داستان ۱۰۳)
چهارم) ناخوش آوازی به بانگ بلند قرآن همیخواند. صاحبدلی بر او بگذشت. گفت: تو را مشاهره ]مواجب ماهیانه[ چند است؟ گفت: هیچ. گفت: پس این زحمت خود چندین چرا همیدهی؟ گفت: از بهر خدا میخوانم. گفت: از بهر خدا مخوان: گر تو قرآن بر این نمط خوانی / ببری رونق مسلمانی (گلستان سعدی، باب چهارم)
پنجم) بیتردید گریز روز افزون و آشکار از اجرای واجبی شرعی به اسم "حجاب" و "قانون جمهوری اسلامی" در همین باره، از جمله ریشه در نوع رفتار معتقدان و مروجان این واجب شرعی و قانون ِ حکومتی دارد. اگر معتقدان و مروجان آن، آمران و عاملان ِ ایران ِ آباد، با مردمانی امیدوار بودند، اگر در زمرهشان تعداد ساکتها در مواجهه با انواع دیگر حرامهای شرعی و فساد و ستمکاریها قابل چشمپوشی بود و اگر کار ترویج حجاب را به حُسن خلق، خالی از هر سنگدلی و مالامال از محبت آراسته بودند، نشانه مسلمانی و مسلمانی خودبهخود رونق میگرفت. بسیاری از مروجان شعائر دینی، ناخوشآواز و بدسابقهاند و به خاطر "خدا" باید مغازه جلوهفروشیشان را تعطیل کنند.
پ.ن ۱: این یادداشت از موضع تایید و بلاجانشین دانستن فایده شرع و قانون حکومت دینی برای سعادت نوع بشر نوشته شده و چه بسا برای کسانی، اساساً "رونق مسلمانی" مسئله و مهم نباشد و خوشی و خوبی و معنویت و خوشبختی را هدفی بدانند که وسیلههای دیگری غیر از شرع برای آن متصور یا حتی محقق است.
پ.ن ۲: بین "حاکمیت قانون" و "حاکمیت از طریق قانون" تفاوت مهمی است. فرانسیس فوکویاما (در "نظم و زوال سیاسی") نوشته که «در دومی، قانون حاکم را محدود نمیکند» و این مهم است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر