گفته بودی من آدم سپاسگزاریام، از یاد نمیبرم مهربانی کسی را، و دستی را که دستم را بگیرد و بلند کند یا چراغی زیر پایم روشن کند؛ هیچ فراموش نمیکنم ... همینطور به کسی که بیاحترامی کند یا تحقیر، میگویم: مرا بکش چون فراموش نمیکنم و جبران خواهم کرد! چنان جبرانی که شاید ته ماجرا، آنکه نابود میشود خودم باشم!
بعد گفتی: این قاعده که شکست، یا بدان آن که مهربان بود، بار تحقیرکردنهایاش سنگینتر شده، یا آنکه تحقیر کرده بود، خاطرش مدام عاطر بود، و خود خاک از سر و روی و دل من شست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر