۱۴۰۱ اردیبهشت ۲۱, چهارشنبه

تولستوی و مبل بنفش

 

اشاره: از اسفند ماه با یک گروه کتابخوانی آشنا شده‌ام که مبنای کارش، انتخاب یک کتاب به پیشنهاد و رأی اکثریت اعضا، مطالعه آن و سپس حرف زدن درباره کتاب در جلسه یا جلسات بعدی است. امروز (چهارشنبه) جلسه نهایی مربوط به کتاب "تولستوی و مبل بنفش" بود. کاری پیش آمده و من به جلسه نخواهم رسید. متن در ادامه را را برای گروه واتس‌آپی کتابخوانی‌مان نوشتم. حیفم آمد که با این کتاب شما آشنا نشوید.

 


سلام دوستان

 

من امروز به جلسه نخواهم رسید ولی دوست دارم چند خطی درباره "تولستوی و مبل بنفش" بنویسم.

 

کتاب، خیلی خوب بود. مشتاقانه خوندمش. هم در کلیات و هم در جزئیات بخش‌هاش به گمانم خیلی میشه صحبت کرد.

بعد چند فصل دو حسرت به جانم افتاده بود؛ اینکه کاش نویسنده‌ و کتاب‌خوانی ایرانی هم چنین کتابی می‌نوشت، و اینکه چرا نینا سنکویچ کتاب هیچ نویسنده‌‌ی ایرانی رو نخونده؟ نمیشناسه یا در دسترس نیست یا کتاب‌ و رمان‌های ایرانی به درد کارش (هر روز یک کتاب) نمی‌خورد؟! این فاصله ما رو با کتابخوان‌های جهان نشون میده. کاش میشد کاری مرتب در این مورد انجام داد. تصمیم گرفته‌ام یک ایمیل بهش بزنم؛ سایت‌اش رو دیدم، در توییتر و فیس‌بوک هم هست. پیشنهاد می‌کنم دوستان اگر علاقه دارند و مشتاقند باهاش تماس بگیرند. واضحه اسم بردن از کتاب و نویسنده‌ای توسط چنین کسی، باعث میشه تعداد بیشتری در دنیا کتابها و آدمها رو بشناسن.


 

در کل، کتاب مبین یک "سبک زندگی" است، از آن نوع که صاحب ِ رنجی (اینجا: رنج از دست دادن خواهر بزرگتر) می‌خواد به زندگی خودش معنای تازه‌ای بده (یاد قرابت این سبک زندگی با چیزی شدم که در پروژه عقلانیت و معنویت هست. خیلی جاهای دیگر کتاب این قرابت رو دیدم)، می‌خواد به رنج فقدان خواهرش معنی بده و پناه می‌بره به کلمه و از کلمات به کلماتی که "داستان" شده‌اند و توی این داستان‌ها دنبال اشتراک‌هاست (و دوست داشتم راجع به کلمه و خدا به استناد اظهار نظری از ابن‌عربی و مطلع انجیل یوحنا چند جمله‌ای روخوانی کنم که بماند برای وقتی دیگر). و خیلی هم مهم: اینکه کتاب رو با خوندن کتاب تمام نمیکنه، درباره کتاب در سایت‌اش می‌نویسه. این خیلی مهمه. این دنیای آدم‌ها رو خیلی به هم نزدیک میکنه. مدتهاست به حُسن نوشتن از کتاب بعد خوندنش پی برده‌ام و "نینا" هم به خوبی روش تاکید می‌کنه.

کتاب با عکس فوق‌العاده‌ای از سه خواهر پیش پدرشون شروع شده که عکس بسیار تاثیرگذاری است. بارها بهش خیره شدم. این عکس در کادری بزرگتر در اینترنت در دسترسه. همچو منی که عکس و "یاد" برام خیلی باارزشه، این عکس باعث شد کتاب رو با شوقی مضاعف در دست بگیرم.

نینا این هنر رو به خرج داده که در این کتاب به کتابخوانی خودش با خاطرات خانوادگی جلا داده. آدمها دست‌کم به اعتبار شوق "فضولی"! خیلی دوست دارند از پشت پرده زندگی یکدیگه سر دربیارن و نویسنده اینو خوب متوجه بوده.

.

.

.

نینا (چپ) و دو خواهرش

 

در صفحه 133 چه تعبیر خوبی کرده از رد پیشنهاد کتاب دوستش.

در صفحه 99 و فصل بعدش به چیزی که مدتی است ذهن خودم رو درگیر کرده برخوردم؛ "تحقیر در گذشته و خاطره اون" و نتایجش.

چقدر فصل آخر کتاب عالی بود.

نینا اکنون 61 ساله است و کتابهای دیگه‌ای هم نوشته. چقدر الهام‌‌بخشه چنین کسی.

پاورقی‌های مترجم خوب ولی ناقصه. کاش برامون می‌نوشت از این کتابهایی که نینا معرفی میکنه، دقیقا کدوم‌هاش در ایران هم ترجمه شده. کاش کتاب فهرست اسامی داشت.

 

به هر حال، خوندن این کتاب تجربه خوشایندی بود.

ممنونم از همه‌تون.

 **

پ.ن: این وسط یک توییت خطاب به نویسنده نوشتم. از جوابش خیلی خوشحال شدم. او کتاب از نویسنده‌های ایرانی خوانده (از جمله از آتوسا مشفق، ایرج پزشکزاد و مرجانه ساتراپی)


 

 

 Note: I have been a member of a book reading group since last March, whose work is based on choosing a book at the suggestion and vote of the majority of members, reading it and then talking about the book in subsequent meetings. Today (Wednesday) was the final session of the book "Tolstoy and the Purple Chair" but I will not attend the meeting. I wrote the following text for our WhatsApp group. It is good that you are also familiar with this book.

 

**

 

Hello friends

 

I will not be meeting today, but I would like to write a few lines about "Tolstoy and the Purple Chair".

 

The book was very good. I read it eagerly. I think there is a lot to talk about, both in general and in the details of its sections.

 

After reading a few chapters, I had two problems! First, I wish an Iranian writer had written such a book, and second, why "Nina" has not read any book by an Iranian author? Doesn't she know the Iranian author or his book was not available or Iranian books and novels were not useful for "Nina" (for "one book every day")?! This shows our distance from the Global readers. I have decided to send her a message. Nina has a website and is also a user of Twitter and Facebook. I suggest you contact her if you are also interested. It is clear that naming a book and an author by such a person and writer makes more Iranian books and authors known in the world.

 

Overall, the book describes a "lifestyle" in which the owner of suffering (here: the loss of an older sister) intends to give her life a new meaning. She wants to make sense of her sister's loss, and she gets help from the "word"; Words that have become "stories" and she is looking for commonalities in these stories (I wanted to read a few sentences about the "word" from the beginning of the Gospel of John).

 

In addition: This is also very important: She does not finish books by reading books, he writes about books on his website. Writing about the books brings our worlds closer together. I have good experience in this regard. "Nina" also emphasizes it well.

 

The book starts with an amazing photo of three sisters next to their father, which is a very impressive photo. I looked at it many times. This photo is available in a larger frame on the Internet. For someone like me, for whom photography and "remembrance" are very valuable, this photo made me hold the book with double interest.

 .

Nina has been able to express her reading activity with their family memories well. People - at least because of "curiosity"(!)- love to know each other from behind the scenes of lives, and the author (Nina) understands this well.

 

On page 99 and the next chapter, I came across something that has been on my mind for some time: "Humiliation in the Past and Its Memory" and its consequences.

 On page 133, what a good interpretation she has given of rejecting her friend's book offer.

 The last chapter of the book was great.

 

Nina is now 61 years old and has written other books. Someone like her is really inspiring.

 

Translator footnotes are good but incomplete. I wish she (Leila Kord) would announce exactly which of the books that Nina has introduced have been translated in Iran.

Also, I wish the book had a list of names.

 

Anyway, reading this book was a pleasant experience.

 

 **

Footnote: After this note, I sent a message to Nina. I became so glad with her answer. She has read books by Iranian authors (including Otessa Moshfegh, Iraj Pezeshkzad, Marjane Satrapi) 

 

.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر