اول) من کتاب خاطرات رفسنجانی در سال 76 را (که دو سال پیش منتشر شد) با تلخکامی خواندم؛ گزارش از روند جریانی را میخواندم که طی آن، به رغم خواست بزرگان نظام، مردم به کسی رأی دادند که پیشبینی نمیشد رأی بیاورد، رأی خاتمی سه برابر رأی کسی بود که رهبر نظام دو هفته قبل از انتخابات در سخنرانی عمومی به سود او (ناطق نوری) کد داده بود، رئیس قوه قضاییه (یزدی)، رئیس صداوسیما (لاریجانی)، سپاه و مدیران ارشد وزارت اطلاعات همت گماشته بودند ناطق نوری رأی بیاورد ولی نیاورد! خواندم و میدانیم که این رأی، هر چند "ظاهراً" پذیرفته شد (و از قِبل آن تا چند سالی ایرانی و "جهان" فریب خورد) اما در مواقف بسیار مهمی "خنثی" شد! حالا، سالها بعدتر، معلومتر شده که تقریبا همه آن مهماتی که مردم از آن دوری میکردند و مختصات آن را در رأی ندادن به محبوب بزرگان نظام نشان دادند، با قدرت بیشتری سرجایخودشاناند و این خاتمی است که ممنوع است و مردم، از اصلاح "ناامید"ند.
دوم) به خاطر همین تلخکامی بود که وقتی سال گذشته کتاب خاطرات رفسنجانی در سال 77 منتشر شد، هیچ دلم نخواسته بود بگیرم و بخوانماش. آن قدر پرهیز کردم که بالاخره کتاب نایاب شد و بعد که دلم رضا داده بود بخوانماش، پیدا نشد! با این حال برخی بخشهای آن را جسته و گریخته، اینجا و آنجا خواندم؛ مثل این یکی که خیلی آزارم داده: «اخوى محمد آمد؛ از مشكلات دولت گفت كه آقاى خاتمى را كلافه كرده؛ به طورى كه پس از ملاقات با رهبرى و عدم نتیجه، به هیئت دولت گزارش داده و گریه افتاده و مدتى گریه كرده و نیز در جلسه شوراى اقتصاد هم تعادل را از دست داده و بر سر وزرا فریاد كشیده است.» (خاطرات هاشمی رفسنجانی ۲۶ فروردین ۱۳۷۷)
سوم) تلخی و آزار در کار خاتمی است. در همان ابتدای کار، وقتی هنوز تنور آن "نه"ی مهیب داغ بوده، چنین مستاصل بوده، تعادل از کف میداده، ولی حتی دوباره کاندیدا شد، مهمترین اسبابهایش را منهدم کردند ولی باز به "بنبست" امیدوارمان کرد و بعدتر حتی به "تَکرار" فراخواندمان. انگاری گفت رد این "هویج" را بگیرید و بعد امیدمان را به باد "چماق"ها سپرد. اولین محصول عینی، دولت فریب و ویرانی احمدینژاد بود؛ شجره خبیثه یک ویرانی مستمر.
چهارم) ربع قرن از آن سال میگذرد. چه امیدها مضمحل شد، چه جانها رفت، چه مالها هدر شد، چه آبروها ریخته شد. کسانی چون خاتمی و روحانی و ظریف و جهانگیری که دست به مخزن اسرار قدرتی داشتند که راهش از خواست "اکثریت مردم" جدا بود و کشور را رساند به "وضع موجود"، با سکوتهای مکرر و ترجیح مدام ِ "مصلحت قدرت" بر "مصلحت مردم"، چه رجحانی دارند بر کسانی که رأی مردم را صرفاً برای ویترین خواستهاند و پارسال با تدارک انتخاباتی چنان غیررقابتی، حتی همین نمایش را هم ضروری ندیدند؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر