فیلم گلادیاتور اگر برای همه دنیا به یک دلیل - به دلیلِ فیلم خوب بودن و جایزه بهترین فیلم اسکار را بردن - در خاطرها مانده و دوستداشتنی است، برای ما که میانه سال ۷۹ را به یاد داریم (وقتی فیلم به ایران رسید) به یک دلیل دیگر هم خاطرهانگیز و به یادماندنی است.
فیلم، داستان فرمانده باکفایتی است مورد اعتماد پادشاه. پسر
پادشاه، پدر را میکشد ولی این فرمانده (با بازی راسل کرو) را نمیتواند مطیع کند.
فرمان به قتل او میدهد. او خودش را نجات میدهد ولی شاه جدید حکم مرگ خانوادهاش را
میدهد. فرماندهی ناشناس مانده را بهعنوان گلادیاتور میفروشند تا ماجرای مبارزهاش
با پادشاه تازه پیش میآید. در مبارزهها برای "تضمین شکست گلادیاتور" صحنه
میآرایند، قبل از مبارزه او را زخمی میکنند ... ولی
او پیروز میشود؛ گو به بهای جان.
...
سال ۷۹،
یک سال بعد از آن حمله به کوی دانشگاه تهران، چند ماه بعد از ترور حجاریان و توقیف
فلهای روزنامهها، چند هفته بعد از تبرئه فرمانده پلیس تهران بزرگ در دادگاه کوی
دانشگاه و فقط مجرم شناختن یک سرباز بهخاطر دزدیدن ریش تراش دانشجویی، سپس ناتوان
کردن مجلس ششم برای اصلاح قانون مطبوعات (با وجود پیروزی گسترده اصلاحطلبان در
انتخابات آن)، «گلادیاتور» یادآور داستان مکرر و تلخ تاریخ بود، و شاید مرهمی؛
داستان درنوردیدن مرزها برای تضمین شکست رقیب.
.
موسیقی متن این فیلم یکی از بهترینهای تاریخ سینماست
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر