یک نظام آرمانی، نظامی است که توانسته باشد آرامش، آسایش و امید مردماناش را تامین کند (هر سه را)؛ اگر نتوانسته، یا (بدتر:) نخواسته، "ظلّام" است نه "نظام"؛ باید خودش را اصلاح کند یا برود. اگر بخواهد اصلاح کند، یعنی به "امید" مردمان جان داده؛ این تازه ابتدای کار است البته. خیلی از نظامهای لیبرال-دموکرات به اعتبار آنچه در تاریخ است در تامین آسایش و امید مردمان درخشیدهاند اما "آرامش" را انگار نتوانستند در حد وسعت دل آدمها تدارک ببینند (و شاید رجوع برخی مردمان به نظامهای پوپولیست از همین رو باشد. پوپولیستها دل مردمان را بیشتر - الکی - خوش میکنند). با این همه اگر "امید" باشد، اگر نه به سرعت، شاید به تدریج راهی برای آن "آرامش" هم پیدا شود ... "ظلام" اگر نخواهد اصلاح کند، نرود، یا برده نشود، البته "نظم" دلخواه خودش را میچیند و البته که مردمانی باقی میمانند بیآرامش، بیآسایش و بیامید ... نگویید "اکثریت مردم" اشتباه میکنند؛ تامین شدن آسایش و امید و حتی آرامش یک ملت را حتی با چشمهای غیرمسلح هم میشود تایید یا رد کرد. برای اندازهگرفتن آسایش و امید، ریاضی و عدد و رقم قرنهاست به کمک آمدهاند. "آرامش" هم در دلهاست؛ ملتی دور از کینه و دروغ و خشم، طبیعتاً به گوهر آرامش نزدیکترند ... و مگر ساکنان "جهنم" چه کسانیاند؟ غیر از بیامید و بیآرامش و بیآسایشها؟!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر