۱۳۹۹ مهر ۷, دوشنبه

گربه در فصل سرما

استارت که زدم یک صداهای بلند و وحشتناکی از زیر کاپوت زد بیرون. بعد یک چیزی خورد کف ماشین. دیدم گربه‌ها دویدند. اما صدای ناله بلند بود. فوری ماشین رو خاموش کردم. کاپوت رو زدم بالا. دم یک بچه گربه لای تسمه گیر افتاده بود و ناله‌های جگرخراش می‌کشید. زود رفتم کسی رو آوردم که کمک کنه. خودم حتی دل نگاه کردن نداشتم. گفت مُرده. بعد که معلوم شد زنده است، گفت باید دمش بریده بشه بیاد بیرون ... زنگ زدم آتش‌نشانی. یک اکیپ با وانت مزدا کمتر از ده دقیقه بعد رسیدند. بچه‌گربه ساکت شده بود. هر کاری کردند نتوانستند آزادش کنند. قرار شد تسمه را ببرند؛ تسمه‌ی دراز و پهن. تا تسمه بریده شد، گربه چنان در رفت که کسی ندیدش! ... همه نفس راحت کشیدیم، خوشحال شدیم ... در فصل سرما، یادم باشد قبل از حرکت یک لگدی به چرخ‌ها و ضربه‌ای به کاپوت بزنم.

(در اینستاگرام)

.


۱ نظر: