۱۳۹۹ اردیبهشت ۲۲, دوشنبه

چریکه تارا

فیلم سینمایی "چریکه تارا" را دیدم؛ ساخته بهرام بیضایی در سال 57؛ چهل‌ودو سال قبل. اولین فیلم توقیف شده بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی. فیلمی سورئال. "چریکه تارا" یعنی "افسانه تارا". تارا (با بازی سوسن تسلیمی) شوهر مرده است. به خانه پدربزرگ‌اش می‌آید که به تازگی از دنیا رفته. توی بقچه‌ای که پدربزرگ سپرده تا به او برسانند، شمشیری پیدا می‌کند. تارا با مردی تاریخی و اساطیری (با بازی منوچهر فرید) روبرو می‌شود که عاشق او شده. تیری در پشت دارد و توان بازگشت به نزد تبارش ندارد. دیالوگ‌های تارا و مرد تاریخی زیباست؛ خیلی، همچنان که دیالوگ تارا با قلیچ (رضا بابک) در ساحل؛ که «بیا منو گول بزن ببر جنگل». بهرام بیضایی 18 سال قبل، در پاسخ به پرسش یکی از مخاطبان‌اش که گفته بود چیزی از فیلم چریکه تارا نفهیمده، گفت: «این باعث شرمندگی من است ولی چریکه تارا فیلم بسیار ساده‌ای است. امروزه معیارهای شناخت این فیلم‌ها را باید در جاهایی پیدا کنیم. آدم یا یک فیلم را دوست دارد یا ندارد. اینکه فیلمی را می‌فهمم یا نمی‌فهمم خیلی معنی ندارد یک فیلم یا خوب است یا بد است، من بسیاری از فیلم‌هایی را که نمی‌فهمم ولی دوست‌شان دارم بعدا راه‌های فهمیدن‌شان را پیدا می‌کنم اما اصراری ندارم فیلمی را که دوست ندارم معنایش را بفهمم. اگر فیلمی را دوست داشته باشیم در آینده آنرا می‌فهمیم ... فیلم درباره کسی است که ضمن آنکه موفق می‌شود گذشته را بشناسد خودش را از آن خلاص کرده و به آینده فکر کند ... ما نمی‌توانیم گذشته را نشناسیم. اگر به آن مجهز نباشیم نمی‌توانیم از آن مستقل شده و آینده را بسازیم.»

... به آن سامانه بی‌سامان که بهرام بیضایی و سوسن تسلیمی و "چریکه تارا" را از سینمای ایران گرفت، درود نمی‌فرستم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر