۱۳۹۸ تیر ۴, سه‌شنبه

بدون ترس



نمی‌دانی چقدر آرزو دارم که یکبار با آن چشم‌هایت، به خاطر من به من نگاه کنی. یک گلدان گلی می‌شوم که نقش چشم‌هایت روی آن کشیده شده. می‌روم زیر خاک که هزار سال دیگر برسم دست آدمی که بدون ترس بتواند بگوید دوستت دارم.


📚شهریار مندنی‌پور | شرق بنفشه، صفحه 10



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر