«از ابتدای تاریخ زنها کنار مردها بودن، با اونا رنج کشیدن و با اونا لذت بردن اما چون اغلب مثل مردا فکر نمیکردن و البته مردا زورشون بیشتر بود، همواره به چشم حیوون بهشون نگاه شد. کشته و خورده نشدن چون وجودشون برای امتداد نامها و لذتهای مردها لازم بود. شاید باور نکنی شارلمانی فقط 500 سال پیش بود که بعد از کلی جلسه و بحث داغ تصویب کرد که زن از جنس انسان است. همین 300 سال پیش ملاصدرای بزرگ ما توی اسفار استدلال !! میکنه که زن از جنس انسان نیست و همین 130 سال پیش حاج ملاهادی سبزواری عارف عظیمالشأن باز استدلال میکنه که زن حیوان است و اما به شکل آدمیزاد آفریده شده تا مردها ... چندششون نشه. تا این که همین 40 سال پیش بود که علامه طباطبایی استدلال کرد که نه بابا احتمالا اینها هم آدمن ... نتیجه این که در طول تاریخ زن مُرد. کات. به همین سادگی. نصف انسانها، چند میلیارد میشن نمیدونم. ولی میدونم که زیباتر بودن از مردا، زیباتر لباس میپوشیدن، صدای ظریفتری داشتن و خیلی بامحبتتر بودن. کمتر میخوردن و بیشتر کار میکردن ...»
اینارو حمید، ۸ سال قبل توی نامهاش برام نوشته بود ...
منابع:
ملاصدرا: « و از عنایات الهی در خلقت زمین، تولد حیوانات مختلف است… که بعضی برای خوردناند… و بعضی برای سوارشدن و زینت… و بعضی برای بار کشیدن… و بعضی برای تجمل و آسایش… و بعضی برای نکاح و آمیزش و خداوند برای شما از جنس خودتان همسرانی قرار داد و بعضی برای تهیه ی پوشاک و خانه و اثاث... (منبع: الحکمة المتعالیة فى الاسفار العقلیة الاربعة، ج7، ص: 137)
ملاهادی سبزواری: (منبع: همانجا، حاشیه ملاهادی سبزواری:) «اینکه صدرالدین شیرازی زنان را در عدد حیوانات در آورده است اشاره لطیفی دارد به اینکه زنان به دلیل ضعف عقل و ادراک جزئیات و میل به زیورهای دنیا، حقاً و عدلاً در حکم حیوانات زبان بستهاند و اغلبشان سیرت چهارپایان دارند ولی به آنان صورت انسان دادهاند تا مردان از مصاحبت با آنها متنفر نشوند و در نکاح با آنان رغبت بورزند و به همین دلیل در شرع مطهر مردان را در کثیری از احکام، مثل طلاق و نشوز و… بر زنان چیرگی داده…»
علامه طباطبایی: مشاهده و تجربه چنین حکم میکند که مرد و زن دو فرد از یک نوع واحدی که انسانیت است، میباشند، چه آنکه تمام آثاری که در مرد مشاهده میگردد، در زن نیز بدون هیچگونه تفاوتی مشاهده میشود، و شکی نیست که هرگاه آثار یک نوع در موجودی مشاهده شد، ناچار منشأ و موضوع آن آثار که همان نوعیت باشد، در آن موجود نیز محقق خواهد بود، بلی ممکن است که اصناف یک نوع واحد در بعض آثار مشترکه از نظر شدت و ضعف با هم مختلف گردند و این اختلاف موجب این نمیشود که اصل نوعیت را در یک صنف منکر شویم و از همینجا به دست میآید که هر کمال نوعی را که، یک صنف میتواند آن را به دست آورد، صنف دیگر نیز قدرت به دست آوردن آن را دارد و از این کمالات یکی هم تکاملی است که بهوسیله ایمان به خدا و اطاعت فرمان او حاصل میشود و با این ترتیب، بهترین و جامعترین کلمهای که این معنا را افاده فرموده، همین آیه شریفه است که میفرماید: «انی لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او اُنثی بعضکم من بعض». (تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج۴، ص ۱۵۲ و ۱۵۳ | اینجا علامه میگویند که مرد و زن از یک نوع واحد هستند)
مرحوم علامه عقبماندگی زنها را نتیجه ظلم مردان میدانستند؛ بر خلاف برخی که آنرا نتیجه جهل زنان دانستهاند؛
«اساس رفتار مردان با زنان عبارت بود از غلبه قوى بر ضعیف و به عبارت دیگر هر معاملهاى كه با زنان میكردند براساس قریحه استخدام و بهرهكشى بود. این روش امتهاى غیرمتمدن بود، و اما امتهاى متمدن علاوه بر آنچه كه گفته شد این طرز تفكر را هم داشتند كه زن انسانى است ضعیفالخلقه، كه توانایى آن را ندارد كه در امور خود مستقل باشد، و نیز موجودى است خطرناک كه بشر از شر و فساد او ایمن نیست و چه بسا كه این طرز تفكرها در اثر اختلاط امتها و زمانها در یكدیگر اثر گذاشته باشند.» (ج2 المیزان، ص404)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر