اول:
«چی فکر میکردیم، چی شد» محل فرود آمدن خیلی از انقلابیها بعد از همه انقلابها
بوده ...
در پی
اعتراضهای خیابانی چند روز اخیر، ظاهرا به بهانه گرانی، باید کمک کرد یک عده از
«اونور اَبرا» پایین بیایند؛ گناه دارند و گناه داریم.
دوم:
به این فکرکنید که مانورهای خیابانی علیه اصل ِ نظام، مجوز حضور «نظامیان» در خیابان
خواهد بود و با خیابانهایی چنین، خیلی راحت میشود برای 40 سال آینده کشور،
برنامه ریخت و «قانون» نوشت. افراد فعال در اعتراضها، شناسایی و برای موعد اصلی
«آن برنامه»، خنثی میشوند.
سوم:
قانون واکسن این است: تزریق عامدانه ویروس/باکتریهای ضعیف/کشته شده برای پیشگیری
از بیماری از طریق تحریک سیستم ایمنی سلولها.
چهارم:
با این همه، تجمع و فریاد این مردم شاکی و کمرخمکرده زیر بار اقتصادِ مریض و
جامعهی دور از عدالت، فارغ از اینکه چه کسانی، چه بهرهای از آن ببرند، واقعیتی
است که باید دیده و شنیده شود. مردمِ نامرئی همه این سالها، حق دارند در «خیابان»
اعتراض کنند؛ صحنهای که سالهاست انحصاری است و مملو از «خودجوش»های بابصیرت!
پنجم:
ما به اندیشه و عمل در حوزه «کارآمدی» و توازن در آن، نیاز مبرم داریم؛ کارآمدی در
ابقای بشاراسد و تامین حزبالله لبنان و حوثیهای یمن و حشدالشعبی عراق و انهدام
داعش البته چیز دیگریست، و شاید به جای خود، لازم، اما کارآمدی برای اداره
عزتمندانه شئون زندگی ایرانی اقتضائاتی دارد که در رضایت باطنی مردم از زندگیشان،
تحت قدرت متولیان اسلام، جلوه میکند. شاید این، شامل همان هشداری باشد که مرحوم
امام خمینی پنج ماه قبل از فوتشان داد: «باید تمام سعی خودتان را بنمایید که خدای
ناکرده اسلام در پیچ و خمهای اقتصادی،
نظامی، اجتماعی و سیاسی، متهم به عدم قدرت ادارۀ جهان نگردد.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر