جناب
حجتالاسلام و المسلمین دکتر ابوالفضل شکوری (نماینده سابق و اصلاحطلب زنجان در
مجلس) به خبرگزاری فارس گفته:
جمشید
انصاری (استاندار زنجان تا شهریور 95 و معاون فعلی رییسجمهوری) در برقرای ارتباط
با احزاب و جریانهای سیاسی و مردم ناموفق بود.
درست
است که انصاری به عنوان معاون رئیس جمهور انتخاب شد اما رفتن وی به دلخواه خودش
نبود و در آستانه عزل از سمت خود برکنار شد.
بومی
بودن یا نبودن ملاک شایستگی یا عدم شایستگی مدیران نیست، همچنان که جمشید انصاری
استاندار سابق زنجان بومی بود اما در زمان استانداری خود موفق عمل نکرد و به جرئت
میتوان گفت، ناموفقترین استاندار بود.
درست
است که استاندار زنجان فعلی بومی نیست اما ارتباط خوبی با مردم و گروههای مختلف سیاسی
و احزاب دارد.
استاندار
(فعلی) زنجان در نماز جمعه حضور مستمر دارد، حضور در بین مردم و آشنا شدن با
مشکلات آنها از نزدیک، کمک شایانی به اجرای طرحهای توسعهای و همچنین عملکرد بهتر
استاندار میکند.
*
به جناب
شکوری ارادت دارم، ایشان هم همواره محبت داشتهاند، با این همه همچنان بر این
باورم که انتقادها از جمشید انصاری، استاندار سابق، عموما متصل به یک مسئله است؛
اینکه وقتی شهریور 92 حکم استانداری برای زنجان گرفت، روی خوش به سهمخواهی اعضای
ستاد تبلیغات انتخاباتی روحانی نشان نداد (اینجا هم بحث سر این نیست که کار درست
یا نادرستی کرد). خیلیها خود و دوستانشان را برای احزار پستهای دولتی آماده
کرده بودند، و نه اینکه انصاری، به کسی سهم و باج نداد، ولی بسیاری را دست خالی
برگرداند. همانها امسال بهانه داشتند که پشت روحانی را در انتخابات خالی کنند و
بعد که در استان رای رییسی، بیشتر از روحانی شد، انگشتهای اتهام به سوی انصاری
نشانه رفت!
دوست
دارم از جناب شکوری، و همه کسانی که مثل ایشان فکر میکنند بپرسم:
1) چطور
میشود صداقتتان را در ناموفق خواندن انصاری به دلیل آنچه «عدم ارتباط با مردم»
(و نه جناح و گروه خودتان) میخوانید اندازه گرفت؟ مستند چه دارید؟ من ِ نوعی عقد
اخوت با جناب انصاری نبستهام اما دوست دارم واقعیت را بدانم؛ مسئله من صراحت و
صداقت شماست. دوست دارم بدانم جریانهای سیاسی و به اصطلاح «احزاب»ی که در طلیعه انتخابات
ناگهان فعال میشوند و در لیست انتظار سهمیهها باقی میمانند، بعد میروند تا
انتخابات بعدی، خودشان با مردم، کجاها و چطور ارتباط میگیرند؟ با شرکت در نماز
جمعه؟!
2) هیچ
استانداری برای استانداری به زنجان نیامده که رزومهاش پربارتر از جمشید انصاری
بوده باشد؛ چطور میشود کسی از استانداری استانِ درجه دو – سهای مثل زنجان به
معاونت رییسجمهوری (و ریاست سازمان معظمی مثل سازمان اداری و امور استخدامی) ارتقا پیدا کند ولی منتقدانش مدعی شوند: «در آستانه عزل از سمت
خود برکنار شد»؟ آیا جز این است که زیرآبزنی شده بود بر ضدّش برای یک سال باقیمانده
از مدت استانداریاش؟
3) مگر
میشود «جمشید انصاریِ» نوعی بیخطا باشد؟ اصلا از آن استاندارهای پرخطا در عزل و
نصبها در دولت روحانی هم بوده باشد؛ اما تخطی از چه؟ تخطی از مصالح استان؟ تخطی
از سیره و شعار دولت؟ بعد سردار رئوفینژاد، استاندار احمدینژاد را از یاد بردهاید
که انصاری میشود ناموفقترین؟ اینطور فرزند خود استان را میکوبید که چه بشود؟
بعد جاهای دیگر هوار نمیزنید چرا نیروهای خود ِ زنجان، کار و اقامت در زنجان را منفور
میدانند؟
4)
حضرات اصلاحطلب شهر زنجان بنشینند کلاه خودشان را قاضی کنند، منصفانه ببینند سهم
خودشان از شکستها چه بوده؛ شکست در انتخابات مجلس خبرگان، در انتخابات مجلس، در
انتخابات شورای شهر و در انتخابات ریاستجمهوری. فرافکنی بس نیست؟ در تخطئه انصاری
متحد بشوید، متحد حساب میشوید؟!
یادداشت مرتبط؛ سال گذشته نوشته بودم در همین بارهها +
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر