اول: شاید شما هم این روایت را شنیده باشید که تازهرییسجمهور
کشوری، برخی میگویند در اروپای شرقی و برخی در آمریکای جنوبی، اولین برنامه خود
را خالی کردن صفحات اول روزنامهها، از نام کشورش اعلام کرده بود؛ اینکه کشورش را
از مرکز توجهات خارج کند.
دوم: جبههگیریهای غلیظ و تند خارجی علیه سپاه در هفتههای
اخیر، موجی از حمایت از سپاه را در داخل کشور موجب شد (روی سخن این یادداشت درباره
موج انتقاد و مخالفتهای همزمان نیست). به گمانم در خوشبینانهترین حالت، اگر این
موج حُسنی هم داشته باشد، در کوتاهمدت خواهد داشت. آنچه نباید رخ میداد حالا رخ
داده؛ «سپاه به مرکز توجه تبدیل شده است»؛ این مهم است، این حاشیه شایعه و کذب را
علیه سپاه به شدت گسترش میدهد.
سوم: آیا عملکرد سپاه در خارج از کشور طی سالهای اخیر، منتج
به این «توجه ویژه» شده است؟ پاسخ این سوال از منظر نیروها و دولتهای معارض خارجی،
شاید «بله» باشد اما پاسخ به این سوال، در این سوی مرزها، به فکتهای قدیمیتری
برمیگردد؛ شاید به روزی که کنسرسیومی که ریشههای آن به سپاه برمیگشت مالک
مخابرات کشور شد و مخابرات در همه خانهها بود. مجموعههای اقتصادی سپاه و بسیج
زیر سایه خصوصیسازی در دوره احمدینژاد، مالک بسیاری از شرکتهای دولتی شدند ولی
هیچکدام به قدر «مخابرات» با زندگی روزانه همه مردم کشور، مرتبط نبود. مردم ناگهان
متوجه شدند صفحات اقتصاد کشور، رنگ دیگری به خود میگیرد.
چهارم: سپاه خدمات گفته و ناگفته بسیاری انجام داده است؛
مثل هر سازمان گسترده دیگری منتقد و مخالف هم کم ندارد، به نظر میرسد اما مهمترین
انرژی منفی فراروی این نهاد، «توجه ویژه» به آن در داخل و خارج است. در مرکز
توجهات قرار گرفتن، ممکن است نظام آرام و پرطمانینهای را که باید بر آن مستولی
باشد، مخدوش کند و دروغپردازی علیه آن را آسانتر سازد. شاید از همین رو بود که
آن تازهرییسجمهور خواسته بود کارش را با خالی کردن صفحات اول روزنامهها از نام
کشورش شروع کند؛ عزمی برای القای آرامش و مقابله با دروغسازیها.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر