🔹 اول) حجتالاسلام
سید هادی خسروشاهی، که بعد از انقلاب نماینده رهبری انقلاب در وزارت ارشاد بوده
درباره لو رفتن کودتای نوژه برای مجله اندیشهپویا (ش 11) نوشته بود: «آقای کیانوری
(دبیر کل حزب توده) به دفتر من آمد و گزارش و تاریخ و محل اجتماع افسران (کودتاچی)
در پارک لاله، بمباران جماران و غیره را به من داد. من باز هم باور نکردم اما کیانوری
اصرار داشت که این خبر جدی و حتمی است. کیانوری گفت: «بانویی که قرار است اعلامیه
پیروزی کودتا را بخواند، عضو حزب ماست و این اطلاعات کامل و دقیق است.» من
بلافاصله به جای دفتر شهید قدوسی، به بیت امام رفتم و کپی گزارش را به احمد آفا
دادم.»
🔹 دوم) مهدی
پرتوی مسئول تشکیلات مخفی حزب توده درباره نقش این حزب درباره لو رفتن قطبزاده به
همین مجله (ش38) گفته بود: «از اعضای شبکۀ مخفی نظامی حزب خواسته شده بود هرگونه
تحرک هستههای ضدانقلاب و بهاصطلاح برانداز را در یگان خود رصد کرده و گزارش
دهند. از جمله کسانی که در این روند نقش مؤثری بازی کرد، سرهنگ کبیری بود، از کبیری
خواستم با آقای ریشهری که رئیس دادگاه نظامی ارتش بود تماس بگیرد و اطلاعات خود
را در اختیار ایشان بگذارد. کبیری در این شبکهها(ی کودتا) نفوذ میکرد و بعد از
اعتمادسازی اطلاعات ایشان را به گروه ضربت میداد و بعد از بازداشت آن افراد بهظاهر
کبیری تحت تعقیب و فراری میشد. در همین زمان کبیری با جریانی مرتبط شد که در عبور
غیرقانونی افراد از مرزهای غربی کشور فعال بود. آنها وقتی از سمت کبیری در ارتش
مطلع شدند، او را به صادق قطبزاده معرفی کردند و به این ترتیب کبیری عازم دیدار
با قطبزاده شد که در آن دوران دیگر هیچ مسئولیت دولتی در انقلاب نداشت. موقعیت
نظامی کبیری برای قطبزاده جالب بوده اما در جواب کبیری تنها به ذکر این نکته
بسنده کرده بود که ما نیز نقشههایی داریم. در واقع اعتماد نداشته است ... قطبزاده
ضمن استقبال از ارتباط با یک سازمان مخفی در ارتش، برای دیدن رئیس این سازمان نظامی
ابراز علاقه کرد. در این مرحله تصمیم گرفتم از سرهنگ عطاریان به عنوان رئیس فرضی
آن تشکیلات نظامی استفاده کنم. وقتی کبیری و عطاریان به اتفاق هم به دیدار قطبزاده
رفتند، او با توجه به موقعیت بالای عطاریان در ستاد ارتش به ایشان اعتماد کرد. نقشۀ
قطبزاده این بود که یک روز وقتی شورای عالی دفاع در محضر امام تشکیل جلسه داد، از
خانهای در جماران و تپههای اطراف حملۀ خمپارهای کند و همۀ سران کشور از بین
بروند... سرهنگهای (عضو حزب توده)
اطلاعات خود را به آقای ریشهری دادند و او این اطلاعات را نزد امام خمینی برده
بود. امام خمینی از ریشهری خواسته بود که برای قصد کودتای قطبزاده سند متقن بیاورد.
برای این کار تیم ضربت آقای ریشهری یک کیف دستی حامل ضبطصوت به کبیری دادند تا
به دیدار قطبزاده برود و این حرفها را ضبط کند. به این ترتیب قطبزاده بازداشت
شد. وقتی گزارش ماجرا را به کیانوری دادم در پوست خود نمیگنجید. گفت بهتر است
گزارشی از موضوع تهیه کنی و به رفقای شوروی بدهی.»
🔹 سوم) فردای
روز شکست نیروهای ایرانی در عملیات والفجر مقدماتی (بهمن 61) اطلاعات سپاه به گمان
کودتا توسط حزب توده، به مقر و دفاتر این حزب یورش برد. آن طور که هاشمی رفسنجانی
نوشته: «امام نگران هستند که نهادهای انقلاب با تندروی در این مسئله (برخورد حذفی
با حزب توده)، باعث دورتر شدن دولتها و قدرتها از ایران بشوند و در جنگ آسیب ببینیم.»
این پیشبینی درست از آب درمیآید و شوروی را برای کمکهای موثر به عراق ترغیب میکند.
رفسنجانی سالها بعد اعلام کرد که اطلاعات سپاه دراینباره (فعالیت حزب توده) غیردقیق
بود. این گفته از رفسنجانی هم در دسترس است که «فکر میکنم آن کار جزو اشتباهات
بود چون شوروی بعد از آن از حامیان جدی ارتش بعث شد.» (ر.ک: روایتی از زندگی و
زمانه هاشمیرفسنجانی)
🔹 چهارم)
6 اسفند62، ناخدا بهرام افضلی فرمانده وقت نیروی دریایی ارتش، سرهنگ بیژن کبیری
فرمانده نیروهای هوابرد، سرهنگ هوشنگ عطاریان مشاور وزیر دفاع، سرهنگ حسن آذرفر
استاد دانشکدهی افسری و معاون پرسنلی نیروی زمینی، شاهرخ جهانگیری عضو مشاور کمیتهی
مرکزی حزب و از مسئولان سازمان اطلاعاتی نوید، ابوالفضل بهرامینژاد، محمد بهرامینژاد،
فرزاد جهاد، رضا خاضعی و خسرو لطفی از کادرهای ورزیده حزب توده، بهجرم طراحی کودتا و جاسوسی برای
دشمن اعدام شدند.
📷 عکس: سرهنگ
کبیری - مهدی پرتوی - سرهنگ عطاریان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر