چندی پیش میزگردی توسط انجمن موسوم به «انجمن اندیشه و قلم»
برگزار شده بود در مورد شرایط سال پایانی جنگ.
متن این میزگرد به بهانه آغاز آتشبس در جنگ ایران و عراق، چند روز پیش در خبرآنلاین
منتشر شد. در این متن، کسی که از او به عنوان «سردار ناصر شعبانی از فرماندهان عملیات
مرصاد» نام برده شده گفته است:
«من از آقای محسن
رضایی درباره این نامه (نامه محسن رضایی درباره نیازمندیهای ادامه جنگ) سؤال کردم.
ایشان در جایی بیان کردند که آقای هاشمی از من پرسیدند برآورد شما چیست؟ ارتش که گفته
بود من بمب اتم برای پایان جنگ میخواهم؛ سپاه هم گفته بود اینقدر میلیون دلار برای
خرید تسلیحات و سه سال وقت نیاز دارم. من این وضعیت را مکتوب تحویل آقای هاشمی دادم؛
اما آقای هاشمی «مرد رندی» کرد و این نامه را به امام داد و گفت فرماندهان این را میگویند
و ما در حدّمان نیست. آقای روغنی زنجانی هم از وضع بد اقتصادی میگویند. آقای رضایی
به من گفت، آقای هاشمی نگفت میخواهد این نامه را به امام بدهد، اگر میدانستم این
نامه به امام میرسد اصلا نمینوشتم و نمیدادم.»
خوب به این ادعا دقت کنید؛ هنوز محسن رضایی این ادعا را تکذیب
نکرده است. همینطور میدانیم که این نامه نقش مهمی در تغییر نظر مرحوم امام خمینی
درباره ادامه یا پایان جنگ داشت.
دو سوال فورا به ذهن خطور میکند:
سوال اول: آیا محسن رضایی گزارش دروغ به رفسنجانی (فرمانده جنگ)
داده بود؟ اگر خیر، چرا دوست نداشته نامه گزارش وضعیتِ جنگ به دست مرحوم امام خمینی
برسد و ایشان در جریان «واقعیات» جنگ قرار گیرند؟ اسم این کار اگر «فریب رهبر» نیست،
چیست؟ اگر اساسا گزارش او از اوضاع جنگ دروغ بوده، نوع بشر با چه سطحی از وقاحت میتواند
رفسنجانی را در این ماجرا متهم کند؟!
سوال دوم: چرا فرصت نقد و بررسی عملکرد امثال محسن رضایی در
دوره جنگ فراهم نمیشود؟ چرا چنین کسانی هنوز در دایره تصمیمگیری برای نظام و مردم
حضور دارند؟
چندی پیش محسن رضایی توییت کرده بود: «به نظر من باید در محاکمه
سران فتنه یک کار تاریخی کرد و خساراتی که به ملت ایران زدهاند را در تاریخ ثبت و
ضبط کرد.»، برایش زیر همان توییت نوشتم: «موافق! البته ما به کارهای تاریخی خیلی بیشتری
احتیاج داریم؛ خسارتهای وارده به مردم از قِبل فرماندهی جنگ هم نباید بیمکافات بماند.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر