دقایقی پس از نیمهشب پنجشنبه، 28 اردیبهشت؛ یک روز پیش از
انتخابات ریاستجمهوری، خبرگزاریها خبری را عموما با تیتر «میرسلیم در حمایت از رئیسی
انصراف داد» مخابره کردند. متن خبر، بیانیه حزب موتلفه (حزب متبوع و حامی میرسلیم
در انتخابات) بود که در آن آمده بود: «اکنون که ارزشگرایان نظر دارند که وحدت جبهه
متحد ملت با معرفی نامزد واحد، بیشتر جلوه نماید؛ براساس مشورت با بزرگان و علماء و
باتشکر از شخص جناب آقای مهندس «سید مصطفی میرسلیم» از پذیرش نامزدی حزب و حضور فعال
و مدبرانه در صحنه انتخابات اعلام میدارد که حزب موتلفه اسلامی با انصراف از نامزدی
ایشان از آیتالله رئیسی، حمایت میکند.» میشد از متن بیانیه موتلفه چنین استنباط
کرد که این حزب از حمایت از میرسلیم انصراف داده ولی سکوت موتلفه در اصلاح برداشت
عمومی، این طرز تلقی را که میرسلیم انصراف داده، تقویت کرد. البته ساعاتی بعد
میرسلیم بیانیه داد و اعلام کرد: «این جانب انصراف ندادهام و کلیه بیانیههای مبنی
بر انصراف را تکذیب میکنم.» چندی پیش اظهاراتی از اسداالله بادامچیان
(نایب رییس شورای مرکزی موتلفه) منتشر شد که طی آن آمده بود: «نامزد موتلفه
اسلامی با وجود فضای رقابتی که در انتخابات ریاستجمهوری وجود داشت و همچنین تخریبهای
شدیدی که از ناحیه رقیب صورت میگرفت، ستاره مناظرات شد و بخوبی درخشید.» ماجرا
وقتی جالبتر میشود که این اظهار نظر بادامچیان را که «ما یک حزب مادیگرا نیستیم
که فقط بدنبال کسب قدرت باشیم بلکه همیشه به فکر انجام تکالیف و وظایف شرعی و الهی
خود بودهایم» کنار این اظهار نظر نامزد درخشانشان قرار دهیم که دیروز (اول
مرداد) منتشر شد و بازتاب بسیاری یافت؛ میرسلیم گفته: «در شورای مرکزی حزب من را مجاب
کردند که طرح این موضوعات (تخلفات قالیباف) به صورت درهم یعنی جبهه فرعی باز کردن؛
نباید این کار را انجام دهیم ... در مورد عملکرد شهرداری که در رأس آن آقای قالیباف
است، خلافهایی وجود دارد که باید رسیدگی شود. برخی دوستان، هم نظر بودند اما تصمیمگیری
جمع این شد که: وقتی در یک جبهه کار میکنیم، نباید تفرق ایجاد کنیم؛ شما الان رقیب
اصلی دارید که باید به آن بپردازید و اذهان عمومی را متوجه او کنید ... فرض کنید انتخابات
به دور دوم میرفت و رقابت بین من و آقای قالیباف بود. در آن شرایط البته آنچه را لازم
بود میگفتم.»
خلاصه حرف میرسلیم
این بوده که دوستان حزبی او، او را مجاب کرده بودند که چون قالیباف هم
اصولگراست، تخلفات او را «بیخیال» شود؛ همان حزبی که به قول نایبرییس شورای
مرکزیاش، «همیشه به فکر انجام تکالیف و وظایف شرعی و الهی خود» است!
کشور، اگر کشوری عادی بود و موتلفه اگر محتاج مقبولیت
مردمی، اینها برای «خفه»شدن از شدت خجالت و شرمندگی، لااقل تا مدتی، کافی بود اما
این طور نیست! نه کشور در شرایط عادی است که قدرت را به اندازه مقبولیت مردمی
توزیع کرده باشند و نه برای موتلفه، مقبولیت مردمی مهم، که از پرده برون افتادن
سکوت در برابر فساد صرفا به اقتضای شئون کسب قدرت، مایه خجلت شود! تنها یک روز بعد
از این رسوایی برای حزب، روزنامه رسالت، تیتر اول خود را (امروز) از جملات دبیرکل موتلفه
انتخاب کرد که گفته «مردم منتظر اقدام عملی در برابر نقض برجام هستند.»
واقعا اصولگرایانی این چنین، دچار کدام جادو و جنبلی هستند
که باز از طرف «مردم» حرف میزنند و نمیتوانند خجالت بکشند؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر