نیروی
نظامی اگر فقط نیروی نظامی باشد، بسیاری از شهروندان، از عملیات و موفقیتهای نظامی
او خوشحال خواهند شد اما اگر نیروی نظامی، خودش یک پای نزاع و رقابتهای سیاسی
باشد، واضح است که نظامیگریهای مشروعاش نیز با اما و اگر و «ان قُلت» - فارغ
از اینکه بهحق یا ناحق باشد - مواجه خواهد بود؛ از سوی همان کسانی که نیروی
نظامی، رقیب سیاسی و جناحی اوست و عرصه را بر او در میدان بازیهای سیاسی تنگ میکند
و چه بسا از آن ابهت نظامیاش هم برای تنگتر کردن عرصه، سودها میبرد. این شاید
برای مدتی و مدتها خوشایند آن جبهه سیاسی باشد که نیروی نظامی او را پشتیبانی میکند
ولی به واسطه نقش ذاتی و حیاتی نیروی نظامی در حفاظت از امنیت و سلامت کشور، آنچه
به تدریج ریشه میگیرد «اختلاف» در بین آحاد جامعه است که بیواسطه امنیت کشور را
تهدید میکند چرا که سرمایه اجتماعی نظامیان، خرج نزاعهای سیاسی شده و میشود (البته
که نزاع سیاسی بهخودی خود نه تنها قبیح نیست که لازمه یک سیستم دمکراتیک است اما
در نزاعی که یک سوی آن تفنگ دارد، ناخواسته و خواسته، نزاعی نابرابر شکل میگیرد
که بر سرمایه اجتماعی تفنگدار چوب حراج میزند). بر این بیفزایید حضور اقتصادی و
رقابت (دوباره: «نابرابر») نظامیان با بخش خصوصی را؛ این نیز بر آن «انقُلت»ها
خواهد افزود و دود آن، به چشم همه خواهد رفت.
حالا و
اگر در این میانه کسانی محاسبه کردهاند که فایده این نوع و قالب رقابت و نظامیگری،
بیشتر از هزینههای آن است، فقط باید امیدوار بود اواخر پاییز، وقت شمردن جوجهها،
واقعا دیر نشده باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر