امیرکبیر به ناصرالدین شاه نوشته بود: «... گیرم من ناخوش،
یا مردم فدای خاک پای همایون، شما باید سلطنت بکنید یا نه؟...هر روز از حال شهر چرا
خبردار نمیشوید که چه واقع میشود، و بعد از استحضار چه حکم میفرمایند؟»
**
«امیرکبیر و ناصرالدین شاه» آخرین دستاورد سید
علی آلداود در زمینه پژوهش تخصصی وی یعنی امیرکبیر است. بخشهایی از گفتوگوی
فهیمه نظری را با او بخوانید:
دغدغه اجتماعی، اصلاح و پیشرفت مملکت در امیرکبیر بسیار بیشتر
از قائممقام وجود داشت. امیر برای پیشبرد امور مردم تمام توان فکری، علایق و تواناییهایی
خود را مصروف کارهای سیاسی و اجتماعی میکرد اما ... قائممقام در شرایطی صدارت عظمی
را برعهده داشت که ایران از روسیه شکست خورده بود؛ بنابراین دغدغه اصلی او بیشتر نجات
کشور بود ... (امیرکبیر) برخلاف قائممقام، برای تسریع در امور میکوشید به جای زیبا
نوشتن، اصل مطلب را در نامههایش بیان کند.
در سالهای اخیر، کتابی معتبر نوشته و به فارسی ترجمه شده که
عالمانه به امیر تاخته و یکی از مسائلی هم که مورد نقد قرار داده همین سرکوب بابیه
است. نویسنده در این کتاب از نهضت بابیه به عنوان نهضتی مترقی و علیه سلطنت یاد کرده
و امیر را به خاطر سرکوب آن مورد نقد قرار داده است، ولی به نظر من فارغ از مسائل دینی،
بابیها در آن زمان فتنهای را در مملکت ایجاد کرده و در حال تجزیه کشور بودند. هر
یک از آنها به جایی وصل بودند و مسلماً اگر پیروز میشدند ایران همان زمان تجزیه شده
بود. امیرکبیر با درایت توانست آن شورش را سرکوب کند و جلوی تجزیه کشور را بگیرد.
از برخی نامهها چنین برمیآید که امیر به پایان کار خویش نزدیک
شده است ... منتقدان و دشمنان امیر و آنهایی که علیه او فتنه میکردند، میگفتند امیر
همه کارهای سلطنت را قبضه کرده و ممکن است اصل مقام سلطنت را نیز از میان بردارد. به
همین دلیل ناصرالدین شاه به تدریج اختیارات مختلف را از او گرفت ... امیر در مقابل
ناصرالدین شاه خیلی کوتاه آمد و به عقیده من این کوتاه آمدن نه برای حفظ جان که برای
حفظ کشور و هدر نرفتن زحماتش در راه اصلاح امور مملکت بود.
علت نوشتن هر روزه نامههای امیر به شاه این بود که از شاه
مسئولیت میخواست و قصد داشت او را تربیت کند. او هر روز به شاه میگفت که باید چه
کار کند و روز بعد میپرسید کارهای دیروز چه شد.
در بین پادشاهان ایران، ناصرالدین شاه نسبتاً یکی از باسوادترین
و برجستهترینهاست. او چندین سال شبها از ساعت ۱۲ تا ۱ زبان
فرانسه میخواند، فرانسه را به خوبی صحبت میکرد و برای علمآموزی وقت میگذاشت. اینها
نتیجه تربیتهای امیرکبیر بود. ناصرالدین شاه علایق ملی داشت که این علایق را امیرکبیر
در او ایجاد کرده بود، درحالیکه شاهان دیگر قاجار در بهترین حالت در فکر جنگاوری و
پیروزی بودند. ناصرالدین شاه صاحب تألیف بود. او ده جلد خاطرات مفصل نوشته ... امیرکبیر
تأثیر خود را هم بر ناصرالدین شاه و هم بر تاریخ ایران برجای گذاشت و بدون تردید،
علمپروری ناصرالدین شاه و علایق ملی او حاصل تربیت امیرکبیر بود.
ناصرالدینشاه در برابر قتل امیرکبیر بسیار مقاومت کرد و اجازه
داد سه سال و اندی با قدرت ... صدارت کند. مخالفان امیر مدام در گوش شاه جوان میخواندند
که امیر را برکنار کند و از میان ببرد. ناصرالدین شاه با توجه به این مقاومت سه ساله
قابل نکوهش نیست. شاید اگر امیر دست هر کس دیگری میافتاد - مثل محمدشاه که قائممقام
را یکساله از پا درآورد - خیلی زودتر از اینها از بین میرفت.
امیر بر سر عقاید خود سرسخت بود و از آنها کوتاه نمیآمد.
زمانی ناصرالدین شاه که جوانی ۱۹
ساله بود، داخل کاخ میچرخید و با تفنگ پرنده میزد، مهد علیا
نیز از پنجره اتاق خود که طبقه دوم کاخ بود بیرون را تماشا میکرد، در همین حال امیر
وارد شد و دید ناصرالدین شاه تفنگ در دست دارد، تعظیم کرد و گفت: من یک پیشنهاد خوب
برایتان دارم که هم خودتان راحت شوید هم من و هم کشور ایران، پیشنهادم این است که به
عنوانی که دارید پرنده میزنید اشتباهی یک تیر به مادرتان بزنید و او را بکشید، بعد
هم از اینکه مادر خود را به دست خود از میان بردهاید به سر و صورت خود بزنید و گریه
کنید. در نهایت فایده این عمل عاید شما، من و مملکت خواهد شد. این حکایت سرسختی بیش
از حد امیر را نشان میدهد و نشاندهنده این است که او نمیتوانست تعامل کند و کمی
با مخالفان خود کنار بیاید، درحالیکه دیپلماسی میگوید برای اینکه امتیازاتی به دست
آوری، باید امتیازاتی هم بدهی و بتوانی تعامل و گفتوگو کنی. شخصیت امیرکبیر متأسفانه
از این لحاظ ضعف داشت.
متن کامل: https://goo.gl/KNcXWU
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر