اشاره – گفتوگوی امید توشه با "تژا میرفخرایی"
(استاد رشته ارتباطات) که در شماره دیروز (6 آبان) روزنامه شرق چاپ شده، حائز نکات
مهم و بسیار قابلتوجهی است. آنطور که روزنامه نوشته، تژا میرفخرایی از آن دست
استادان رشته ارتباطات است که نگاه به آینده دارد و تجربه تحصیل و زندگی در اروپا هم
باعث شده تا نقطهنظراتش درخصوص تحولات رسانهها در جهان، به واقعیت نزدیک باشد.
متن کامل این گفتوگو را اینجا بخوانید: +
و برخی گزارههای آن را همینجا و در ادامه:
(در پاسخ به این سوال که «چرا رسانههای ما در مقایسه با رسانههای
بزرگ جهان و حتی رسانههای فارسیزبان خارج از کشور از فضای مجازی و بهخصوص شبکههای
اجتماعی استفاده چندانی نمیکنند؟»): بخشی از این اتفاق نخواستن است و بخشی هم نتوانستن.
تمام رسانهها امکان استفاده تکنولوژیک از شبکههای اجتماعی و فضای مجازی را دارند.
بنابراین بیشتر فکر میکنم یک نخواستن وجود دارد که به دلیل محدودیتهای خاصی است که
رسانههای ایرانی با آن روبهرو هستند و از طرف دیگر یک نتوانستن وجود دارد که شاید
احساس میکنند درصورتیکه صدای مخاطب را بهصورت سیستماتیک منعکس کنند، کار به جایی
برسد که مخاطب یا جمع مخاطبان انتظار داشته باشند که همه صدایشان منعکس شود و این با
ذات رسانههای تکصدایی و جناحی ما جور درنمیآید.
ذات شبکههای اجتماعی در تعارض با سانسور قرار دارد.
من میگویم هیچ اشکالی ندارد نسخههای چاپی در ایران جمع شود
و نشریات به صورت اینترنتی منتشر شوند. برای اینکه محدود به قطع و تعداد کلمه نباشند.
بسیار ارزانتر میشود، چون دیگر هزینه چاپ و کاغذ از دوششان برداشته میشود. میتواند
دو صفحه را رایگان بگذارد و مخاطب برای خواندن باقی، هزینه ماهانه یا سالانه اندکی
بپردازد.
رسانههای مکتوب ما هیچگاه به هویت و تاریخ واشنگتنپست، لندنتایمز،
نیویورکتایمز یا نیوزویک نرسیدند که وقتی نسخه چاپی خود را متوقف کردند، مخاطب وفادارشان
که دههها آن را خریدهاند، نالان و ناراحت شوند. بیشتر مجلات خوب ما از دهه ٤٠ آغاز
به کار کردند و تا اوایل دهه ٦٠ هم بسته شدند. برخی دوباره شروع کردند و دوباره بسته
شدند. جز کیهان و اطلاعات کدام رسانه مکتوب ما تداوم تاریخی داشته است که دل بسوزانیم
بر ازدسترفتن نسخه چاپیاش؟ برای تایمز میشود دل سوزاند؛ میشود گفت دوقرنونیم
سابقه تاریخ از بین رفت اما برای روزنامه ایندیپندنت من دل نمیسوزانم، ٣٠ سال بوده
و حالا نیست. روزنامههای ایران هم از همین دسته است.
به نظرم آسیب اصلی که باعث شد رسانههای ما ریشهدار نشوند،
شرایط سختی بود که یک قرن بر جامعه حاکم بود. جامعه ایران هیچگاه از سانسور به معنای
عام آن رها نشد.
در این شرایط چهار روزنامهنگار خوبی را هم که داریم، درگیر
کارهای مدیریت رسانه میکنیم. اما آنها روزنامهنگارند و مدیر رسانه و تاجر روزنامه
که نیستند، برای همین زمین میخورند.
امیدوارم به کسی برنخورد
اما الان کسانی که وارد این کار میشوند، یا از بودجه عمومی استفاده کردهاند یا انگیزهشان
از انتشارپیداکردن، وجاهت سیاسی و اجتماعی است. یعنی روزنامه میشود محلی برای صعود
افراد به وزارت و وکالت.
سرعت زندگی درحالحاضر افزایش یافته است. مردم وقت کمی دارند.
برای همین روزنامهها باید خود را با شرایط جدید وفق دهند. من اگر جای مدیران و سردبیران
روزنامهها بودم، قطع را به تابلویید تغییر میدادم. بعد صفحه اینترنتی روزنامه را
بر مبنای تعاملی خیلی قوی میگذاشتم و پایه سایت را هم به ویدئوهای خبری تغییر میدادم.
مطالب را کوتاهتر و با عکسهای بزرگ میبستم. بیشتر از سوتیتر استفاده میکردم و فرض
را براساس ارائه اطلاعات به شکل گرافیکی میگذاشتم. استفاده مؤثر و همهجانبه از فضای
مجازی هم باید حتما در دستور کار قرار گیرد.
مفهوم و ماهیت رسانهها با بحران مواجه شده. به شکل خیلی ملموسی
مردم دیگر نمیخواهند به رسانهها گوش کنند، با این ابزارهای جدید میخواهند با خودشان
حرف بزنند. نه اینکه از طریق آن با رسانهها ارتباط برقرار کنند، بلکه میخواهند خودشان
رسانه باشند.
ما هنوز میخواهیم چندصدایی رخ بدهد، با اینکه دوران آن گذشت
و مردم در دنیا میگویند، نمیخواهیم گوش کنیم شما چه میگویید، دیگر نمیخواهیم گوش
کنیم فلان هنرمند، سیاستمدار یا روزنامهنگار چه میگوید، ما میخواهیم خودمان حرف
بزنیم و میخواهیم کار همدیگر را ببینیم.
شکل دموکراسی در حال تغییر است ... معتقدم در حال حرکت به سمتی
هستیم که در آن برای هر لایحهای از طریق ابزارهای نوین رسانهای از مردم همهپرسی
و رأیگیری انجام میشود.
رسانههای سنتی در این فضا زنده نمیمانند (مردم احتیاجی هم
به رسانههای سنتی ندارند)، مگر اینکه (رسانههای سنتی) خودشان را به مردم نزدیک کنند.
بنده معتقدم دیگر رسانههای جمعی آیندهای ندارند؛ چراکه وارد دوره رسانههای اجتماعی
شدهایم؛ البته بعضی از رسانههای جمعی ریشهدار باقی خواهند ماند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر