۱۳۹۲ اسفند ۱۱, یکشنبه

124

سلام حس خوب ِ پرواز
.
گاهی خودم را می‌گذارم جای پرنده‌ای که بالای سرم می‌چرخد و رد می‌شود؛ چشمهایم را می‌گذارم جای چشمهایش؛ با خودم فکر می‌کنم از آن بالا مرا چطور می بیند مثلا؟ سر به آسمان؟ خیره مانده؟ این اما همه‌ی من نیست؛ باید بداند ... کاش بال‌هایش را قرض می‌داد ... کاش دلخوشم کرده بودی دل‌آرام؛ کاش گفته بودی به شکل پرنده‌ای حتی، گاهی مرا از آن بالا می‌بینی.
.
سایه یادت اما همیشه بالای سرم هست؛ این خوبی  ِ دلپذیری است برایم.
.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر