معیشت
مردم این روزها، تنگ است؛ فراخ و آباد نشده دنیای مردم از قِبل سانتریفیوژهای
زیاد، از قبل نانو تکنولوژی، سلولهای بنیادین، شکار پهپاد، شلیک موشکهای رنگارنگ،
شروع و ختم انواع رزمایش دریایی و بیابانی و هوایی و خیابانی و کوچهای و بازاری،
بیداری دیگران، فتح سفارت، فیلترینگ، پارازیت، عزل و نصبهای یهویی، دوستی با چاوز
و مورالس و پوتین و بشار و البته قلکهای سیریناپذیر چینی. همه در کمین خبر و
آمار و نموداری که از توی دلش بشود نیم سیر خوشی بالا کشید. فصل مشترک همه «بد»ی
است؛ حالا ذائقهها رقمهای زیر سه هزار میلیارد را هم زود فراموش میکنند. دو سوم
ثروت ایرانی جماعت، در این یک سال بر باد رفته؛ ثروت آنهایی که بلد نبودند ریالشان
را به دلار و طلا تاخت بزنند. امام جمعه تهران، صدیقی، گفته که «اگر ولی فقیه
نبود، مسئولان همدیگر را می خوردند»! چرا؟ چرا کار به اینجا رسیده آخر؟ چرا دندانها
تیز و بزاقها روان است؟ این ثبات است؟ این وقار است؟ این الگوی جهان اسلام است؟!
تازه خبرش نکردهاند که بعضی از مردم چند وقتی است عملا شروع به خوردن برخی دیگر
از مردم کردهاند؛ بالادستی دارد فرودست را قورت میدهد؟ حاج آقا صدیقی فکرش را
نکرده آن پایین – مایینها را هم دید بزند؟ که اینجا چه کسی باید به کمک بیاید؟ آیا
یاری دهندهای هست که یاری دهد مردم را؟ «مردمیّت» را؟ «انسانیت» را؟ به خدا دیر
میشود.
.
.
.
احسنت _ ياري دهنده ي آخر ما شايد خودش شمري باشه
پاسخحذف