... دقیقا یادم هست تصمیمم را برای قبول کردن کار (نوشتن زندگینامه) چمران موقع ِ خواندن کدام صحنه گرفتم. صبح زودی بود که دکتر چمران داشت می رفت سوسنگرد. همان جایی که قرار نبود از آن برگردد. شب قبل به غاده – زنش – این را گفته بود، این که بر نمی گردد را، و صبح وقتی داشت می رفت به موهای غاده که پوتین هایش را برایش جفت کرده بود دست کشیده بود و گفته بود تو دختر خوبی هستی و تا پوتین هاش را بپوشد غاده که دیوانه شده بود و فکر می کرد باید یک کاری برای زنده نگهداشتن شوهرش و عشقش بکند به اتاق دویده بود و کلتی را برداشته بود. در آن لحظه این بهترین و بازدارنده ترین کاری بود که می شد در برابر مرگ کرد. با مرگ باید با سلاح خودش روبرو شد. فکر کرده بود پای چمران را با کلت می زند که نتواند برود، که لنگ باشد و پیش خودش ماندگار شود، که مرگ، عقب بماند. کلت را برداشته بود و دویده بود که بزند اما چمران دیگر رفته بود. رفتنی که برگشتن نداشت.
حبیبه جعفریان – همشهری داستان – دی 89
و چقدر شيرين است كه بداني كه برنميگردي و آرام باشي...
پاسخحذفمن دهنم الان باز مونده
پاسخحذفاین چند خط كار یه كتاب رو می كرد
پاسخحذف__
از گودر
يعني آن بانوي عزيز نمي دانسته قانون مرگ را؟؟؟؟؟ همان كه در قرآن شريف بدان اشاره شده است؟؟؟
پاسخحذفقل ان الموت الذي تفرون منه فانه ملاقيكم(2) بگو آن مرگي كه از آن ميگريزيد قطعاً به سوي شما ميآيد قرآن كريم مرگ را يك قانون الهي فراگير ميداند و دربا...ره انسان ميفرمايد: اينما تكونو يدرككم الموت و لو كنتم في بروج مشيده(3) هر جا كه باشيد ولو در حصارها و برجهاي سخت استوار، مرگ شما را درمييابد
............................
در كتاب نامه ي قانون مرگ، عشق جايگاهي ندارد گويي!!!!! قانون مرگ عاشق و معشوق نمي شناسد، فقط گاه ِ رفتن كه فرابرسد، آغوش مي گشايد و مي برد همه را، گاه عاشق اول ميرود و معشوق در پي او، و گاه بالعكس، و نادر اتفاق افتاده است كه هر دو با هم عزم رفتن كنند به گاه ِ آمدن حضرت اجل..................
__
فیس بوک
ویکی پدیا چمران خواندنی است.
پاسخحذفسلام مطلب رو از کجا آوردی؟ اسم سندش رو بگو . ممنون
پاسخحذفمتحيرم . چه قدر فوق العاده بود!
پاسخحذف@ خديجه: قطعا مي دانسته قانون مرگ را، اما دلش اجازه نميداده هيچ كاري نكنه.
برای ناشناس! مطلب رو از کجا آوردی یعنی چی؟ مطلب رو کامل تا سطر آخر نخوندی؟ ... همشهری داستان - شماره دی 89
پاسخحذف