۱۳۸۹ دی ۱, چهارشنبه

کارخانه مسخ انسان


اسرا که از عراق برگشتند، و خاطراتشان را که نوشتند و گفتند و ما هم خواندیم و شنیدیم، دردناک تر از قبل دانستیم که چه درد و شکنجه هایی در زندان های عراق بر جسم و روح شان روا داشته اند. حتی تصور این که سرباز عراقی پیچ گوشتی را بگذارد روی دندان سرباز اسیر ایرانی و با چکش بزند که دندانش را بشکند، برای چه کسی می تواند عذاب آور نباشد؟  شکنجه "معمول" شان، رد شدن از تونل سربازان کابل به دست عراقی بوده ... من، مثل خیلی آدم ها در همه کشورها، کم از شکنجه نشنیده و نخوانده بودم. هنوز دانش آموز دبستان بودم که آوردند توی مدرسه یک فیلم سینمایی نشان دادند از روزهای انقلاب و شکنجه های ساواک؛ از ناخن کشیدن تا سوزاندن با سیگار و شلاق زدن. سال ها بعد این فیلم را تلویزیون نشان داد با سانسور کامل صحنه های شکنجه. دانش آموز راهنمایی بودم که دو کتاب از مبارزات استقلال طلبانه مردم الجزایر خواندم و شکنجه هایی که نظامیان فرانسوی علیه مبارزان الجزایری به کار می بردند. بارها روزنامه های صدر انقلاب را ورق زده و خوانده ام از حکایت دادگاه های شکنجه گران ساواک که اعدام شدند. کتاب "یک مرد" فالاچی را بخوانید؛ از شکنجه هایی نوشته که در آمریکای لاتین بوده تا خود شکنجه های پاناگولیس. چند سال پیش فرمانده آگاهی ... خبرنگارها را برای یک مصاحبه دعوت کرد. روزی بارانی بود. درست یادم هست. توی حیاط آگاهی، زیر باران، مردی را از دست هایش آویزان کرده بودند. جلوی چشم ما خبرنگارهای لال و کر شده. گفتند به جرمش که کلاهبرداری بوده اعتراف کرد.
*
تمام متهمان بازداشتگاه در انظار سایرین عریان شده اند و بعضی تا 45 دقیقه عریان بوده اند
صد و شصت نفر در 65 متر مربع زندان جا داده شده بودند
بیشتر بازداشت شدگان به طور ایستاده شب را به روز رسانده اند
زندانیان به شدت با لوله پی.وی.سی مورد ضرب و جرح و اهانت قرار گرفته اند
هر روز فقط دو وعده غذا، شامل مقداری نان و یک عدد سیب زمینی به زندانیان داده می شد
یکی از ماموران، یک زندانی را در محوطه خارج از زندان، از ساعت هشت شب تا شش صبح فردا، بدون آب و غذا و نگهبان، داخل گودالی تا نزدیکی کمر دفن شده نگه داشته
ظهر روز گرم تابستان، زندانیان را پابرهنه بر روی آسفالت داغ، کلاغ پر، پامرغی . چهار دست و پا برده اند و برخی از آن ها را مجبور کرده اند بر روی کمر یکدیگر سوار شوند و هر کس را که سرپیچی کرده با لوله پی.وی.سی کتک زده اند
سه نفر از زندانیان را ابتدا مفصل کتک زده اند، بعد سر و ته آویزان کرده و با لوله مجددا زده اند
سه نفر از زندانیان از فرط کتک و شرایط بد نگهداری، کشته شدند
*
این هایی که خواندید در دادخواست پرونده کهریزک درج شده. کسانی که در کهریزک بودند نه سرباز اسلحه به دستی بودند که به دست دشمن اسیر شده باشند، نه می خواستند الجزایری را از فرانسه ای جدا کنند، نه مثل پاناگولیس نقشه ترور کشیده بودند، نه خیال هماورد طلبی با ساواک داشتند و نه کلاهبرداری کرده بودند، که تازه اگر هم بودند و کرده بودند، خود ِ قانون خود ِ ما، شکنجه را بی استثنا منع کرده، آنها روی "سلامت" یک انتخابات حرف و اعتراض داشتند، ریخته بودند خیابان، همان طور که دانشجوهای انگلیسی ریخته بودند توی خیابان و این جا تلویزیون ما داشت زخم هایشان را نشان مان می داد؛ که چه پلیس خشنی دارند آنها.
*
انسان که مسخ شد، "درد" را عین بازدمش فوت می کند روی صورت هم نوع. دادگاهی کردن شکنجه گران کهریزک ستودنی است ولی اصلا کافی نیست. باید کاری کرد کارخانه "مسخ انسان" از مدار خارج شود. "نفرت"، هوای دم و "درد"، نفس ِ بازدم نباشد. اگر نه؛ که پریروز ساواک، دیروز کهریزک، فردا جایی دیگر.

۳ نظر:

  1. دیروز که داشتم این شکنجه ها را می خواندم زبانم بند آمده بود. دستانم می لرزید و توی سرم داغ و داغتر می شد.
    انسان مسخ شده درنده تر از چیزی است که تصورش می رود ، وقتی که در کهریزک به دیگر ی رحم نمی کند و می شود لباس شخصی و سرخود و در جایی دیگر حتی به خود رحم نمی کند و می شود استشهادیون .

    پاسخحذف
  2. وقتی ادبیات خشونت؛ سی سال با توجیهات ایدئولوژیک تشویق و ترویج شد؛ وقتی جایگاه عبادت و خشوع یک مردم تبدیل شد به بلندگویی برای ابراز انزجار و فحاشی و مشت زدن به دهان این و آن؛ وقتی پایه های یک حکومت بر تقابل بنا شد؛ به نظرم کهریزک و بازداشت گاه های شبیه آن، فقط نوک قله ی یخ هستند آقای معینی.

    پاسخحذف
  3. سلام ممنون از کامنت دلگرم کننده تون.

    پاسخحذف