چه چیزی می تواند واجب تر از بهبود اوضاع اقتصادی کشور باشد، مهم تر از جلوگیری از روند وخیم تر شدن اش حتی، ضروری تر از محکوم کردن علنی و بی امّا و اگر دروغ و دروغگویی و توهین و تهمت و آزار زندانیان سیاسی و فضای سربی روزنامه نگاری و وب نویسی، لازم تر از عتاب و خطاب به خاطر بی اعتنایی به سند چشم انداز بیست ساله و برنامه های پنج گانه مصوب ارکان خود ِ همین نظام، با اهمیت تر از تخطئه بی تعارف ادبیات کوچه بازاری مدیران عالیرتبه، خیلی مهم تر از خروشیدن بر تعریض بر وصیت نامه مکتوب و حرف های بنیانگذار نظام، خیلی موجه تر از استیضاح حتی نمایشی یک وزیر بی لیاقت، ... چه چیز؟ واقعا چه چیز؟ ... جز "مسدود کردن دائمی راه بازگشت اصلاح طلبان به قدرت"؟ ... اصلاح طلبان اینک گناه اکبر اند، و نه حتی "کبیره". این فرمول را به خاطر بسپارید آن وقت متوجه می شوید اصولگرایان چرا دندان شان تا بیخ توی جگرشان است ولی هنوز نمی توانند برای اوضاع نابسامان کشور، که آمارهای خود دولت هم موید آن است، یقه دولت را بگیرند و حساب بخواهند ... می ترسند، می ترسند مجبور شوند برای "قدرت" شریکی پیدا کنند؛ اصل اصولگرایان همین است: "قدرت بی شریک"! به همین سادگی، به همین غم انگیزی. می خواهند خودشان را حفظ کنند، بعد اگر خیال شان از اصلاح طلبان، خلاصی یافت، شاید "مملکت" را؛ شاید. انگار هیچ مثلی به اندازه "آشپز که دو تا شد، آش یا شور می شود یا بی نمک" در سلسله مراتب اعتقادی و ارادت اصولگرایان راهی ندارد. برای همین هم، فقط می خواهند آشپز خودشان باشند، یا یکی از خودشان. اما دنیای مَثل وسیع تر از این حرف هاست؛ این یکی را شاید نشنیده اند، یا فراموش کرده باشند: "گر به دولت برسی مست نگردی مردی".
.
.
کاریکاتور: موردیلو / آرژانتین
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر