۱۳۸۹ تیر ۱۱, جمعه

مرموزِ درخت

ترجیح می دهم که درختی باشم
در زیرِ تازیانه کولاک و آذرخش
با پویه شکفتن و گفتن
تا
رام صخره ای
در ناز و در نوازشِ باران
خاموش از برای شنفتن.
شفیعی کدکنی

۴ نظر:

  1. سلام
    این روزها خیلی سرم شلوغه
    با تاخییر زیاد تولدتن مبارک
    و باز ممنون از اتخاب این شعر قشنگ
    اما جدا درخت بودن سخت تر از صخره بودنه...

    پاسخحذف
  2. سلام سیندخت! ... سر برای شلوغ شدن است دیگر؛ مهم "خیر" و "برکت" این سرشلوغی هاست که امیدوارم باشد .. ممنون از ابراز لطف و محبت همیشگی تان

    پاسخحذف
  3. سارا(یکباردیگر قلم سابق)۱۲ تیر ۱۳۸۹ ساعت ۱۴:۲۴

    من واقعا شرمنده ام با این تاخیر تولدتون رو تبریک میگم انگار چند روز پیش گفتید 34 سالتون هست !

    منم تیر به دنیا اومدم اون آخراش!

    پاسخحذف
  4. سارا خانم! نارفیق ها شرمنده باشن! این چه حرفیه! اگه گفتم 34 سال اشتباه گفتم، ما آقایون از اون اخلاقا نداریم!! ... تیرماهی هم که هستید؛ اون آخراش ... از همین حالا تبریک منو بپذیرید

    پاسخحذف