۱۳۸۸ بهمن ۲۹, پنجشنبه

اسم جاده

بیشتر از هشت ماه تمام است که هیچ یک از سخنرانی ها و مصاحبه های احمدی نژاد را گوش نمی کنم، حالا حتی دنبالش هم نمی روم که مچ گیری کنم و مرجع و سند بیاورم که این جای حرف تازه اش با فلان جای حرف چند وقت قبلش در تضاد آشکار است، این آمارش با آمار بانک مرکزی خودش زمین تا آسمان فرق دارد؛ دلم نمی خواهد نظر کارشناسان را درباره نادرستی اظهاراتش بخوانم و بشنوم. حالا ایمان آورده ام که مشکل بزرگتری داریم که تا امروز هیچ سند و مدرک و آمار و صدها استاد و کارشناس دلسوز و دل نسوز نتوانسته اند از پس اش برآیند. مگر در روزهای انتخابات و قبل از آن، کم نادرستی و غیرعلمی بودن این گفته ها ثابت شد؟ از نرخ تورم و بیکاری بگیر و بیا تا سند موهوم عذرخواهی نخست وزیر انگلستان از ایران و کارآمدی پروژه سهام عدالت در بسط عدالت! و تازه وقتی همین آقا برنده مسابقه انتخابات اعلام شد؛ مگر کم بودند کسانی که رای به او را رای به آرمان های انقلاب "اسلامی" و احیای "ارزش" ها دانستند؟ یعنی همه آن استندات به اندازه یک "ارزن" هم نیرزید! به همه هم توصیه می کنم دنبال مچ گیری و سند خواستن نباشند؛ وقت شان را هدر ندهند. ما مشکلی بزرگتر داریم که اثر استدلال و سند را نه تنها نمی پذیرد بلکه چیره شدن بر همه سند و مدرک و استدلال های علمی را پیروزی می داند؛ به "دو ضرب در دو مساوی ده" جایزه هم می دهد حتی. نمی دانم اسم این مشکل چیست؛ درست مثل اسم جاده ای که در "خیال" بعضی از جهنم راه به بهشت می برد.
*
دیگر پست های امروز:

۱۱ نظر:

  1. با ذکر منبع در وبلاگم گذاشتم مطلب رو.

    پاسخحذف
  2. تو يعني قبل از اين هشت ماه حرفهاي اين ادم رو گوش مي كردي!!!!!!!!!


    شوخي كردي؟!! :-))))



    شهرزاد

    پاسخحذف
  3. راستي اسم اين مشكل هم مشخصه ديگه!

    وقتي قسمت عمده كه همون مغز هستش در خيلي ها اكبند بمونه و فقط احساس و غريزه كار بكنه (البته در عده اي)انوقت اين مشكل پيش مي يادو به قول تو دو ضرب در دو مي شه ده!

    شهرزاد

    پاسخحذف
  4. ولی برای تفنن هم که شده باید ادبیات چاله میدونی و دروغ های شاخدارش رو گوش داد و به بخت سیاه خودمون بخندیم ..............

    پاسخحذف
  5. آزادی آن آزادی است که بگویی دو بعلاوه ی دو می شود چهار.این قضیه که تایید شود،سایر چیزها به دنبال آن می آید.(صفحه 83)

    -وینستون،چند تا انگشت؟
    -چهار!بس بس کن!چرا اینقدر عذابم می دهی؟چهار!چهار!
    -وینستون،چند تا انگشت؟
    -پنج،پنج پنج
    - نه وینستون اینطوری فایده ندارد.دروغ می گویی.هم چنان در فکر چهار هستی.لطفنا چند تا انگشت؟
    -چهار،پنج!چهار!هر چه تو دوست داری،فقط بس کن،درد را بس کن.
    .
    .
    .
    اوبراین با ملایمت گفت:وینستون،نوآموز تنبلی هستی
    وینستون هق هق کنان گفت:چه کار کنم ؟چطور میتوانم چیزی را که در مقابل چشمانم هست جور دیگری ببینم؟دو بعلاوه ی دو می شود چهار
    -گاهی.گاهی می شود پنج.گاهی می شود سه.گاهی می شود همه ی آن ها با هم.باید بیشتر سعی کنی.عاقل شدن آسان نیست
    (صفحه 130(

    1984 یکی از کتابهایی است که بنظرم همه یک بار باید بخوننش!بعید میدونم نخونده باشی اما اگه نه هم تو اینترنت هست و هم انتشارات نیلوفر چاپش کرده.
    و جالبتر اینه که برادرای ارشاد فقط قسمتهای صکثی رو ارشاد کردند

    پاسخحذف
  6. دوست عزیز
    جدیدا یک فرمول کشف کرده ام! تجریه کرده ام که برای یافتن وبلاگهای وزین و فاخر، به تعداد نظرات بنگری، اگر کم بود آن وبلاگ قطع به یقین وبلاگی درخودر توجه خواهد بو.د و اگر هفتاد هشتاد نظر داشت از جنس هجویات و لاطائلات اذهان بیمار و سطحی و هوس الود است!! همانند وبلاگ شما با ایمن مطالب مختصر و مفید و دقیق.
    البته در مورد مطلب نقد فیلم کتاب فانون چندان هم نظر نیستیم و از نظر من کمی تند رفته اید و سنگ بنای این فیلم به این سیاهی ها هم نیست. میتوانیم با هم در این زمینه بحث کنیم.
    در ضمن افتخار یه 2*2=4 که چیزی نیست برادر . در اقلیمی که ضارب طالبانی سعید حجاریان ترفیع مقام می یابد و مدام بالا و بالاتر میرود، و قاضی شهر سردمدار فساد و جنایت است و مثل آب خوردن میگوید کسی نمیتواند بگوید بالای چشم من ابروست و ....
    در دل این شب از خداوند طول عمر صبر خود! و زوال گریز ناپذیر فریب و تزویر را می خواهم. با اجازه لینکتان کردم.

    پاسخحذف
  7. در دیدگان آینه ها گویی
    حرکات و رنگها و تصاویر
    وارونه منعکس میگشت
    وبر فراز سر دلقکان پست
    و چهره وقیح فواحش
    یک هاله مقدس نورانی
    مانند چتر مشتعلی می سوخت

    پاسخحذف
  8. فراخوان اولین جشنواره عکس موبایل

    http://khanejonub.blogsky.com/

    پاسخحذف
  9. فرشاد! ممنونم / شهرزاد! آره گوش می کردم واقعا ولی با اعصاب خورد شده و بعد برای خودم و خواننده های وبلاگم تخلیل می کردم! / مهتا! در مورد ادبیات چاله میدونی البته کمبودی احساس نمی کنم! / لیتیوم! یادآوری بسیار به جایی بود عزیز / علی! ممنونم از ابراز لطفت؛ خوشحال می شم بازم سراغ بگیری / هدا! ممنونم واقعا؛ دلنشین بود

    پاسخحذف
  10. شاید این یه راه باشه که از شرش خلاص شد.نادیده گرفتن احمدی نژاد.نشنیدنش ندیدنش...
    این موضوعی که شما ازش گفتین شاید این باشه که ما مردم کشور خودمونو هیچ جوری درک نمیکنیم.ادمایی که نمیخوان بدونن.نمیخوان بفهمن.یه چیز دیگه که هی اتفاق می افته حضور مردم توی راهپیماییه.همه معترضن .به همه چی.اصل و فرع.اما راهپیماییشونم میرن.
    آقای علی مخالفم.این تنها دلیل خوب و بد بودن یه وبلاگ نیست.

    پاسخحذف
  11. کیمیا جان! من هم بعضی وقت ها حس می کنم نمیشه مردم رو درک کرد ولی این طور نیست؛ در کشوری که سیاست بزرگانش "دشمن" محور است می شود مردم ناراضی را به حمایت از خود، و البته به بهانه دشمن ستیزی، به خیابانها کشاند. مردم مقصرند فقط به این دلیل که به یک منبع خبری اکتفا و فقط به همان اعتماد می کنند / مطلق گویی علی اقا را البته من هم قبول ندارم!

    پاسخحذف