دیشب رفتیم حلیم نذری هیأت کارکنان یک اداره ای که رییس اش آشناست. توی کاسه حلیم، موقع شام، "حشره" پیدا شد. کاسه را همان طور وارونه کردم توی سطل زباله . خدا رحم کرد که خدا نیستم و گرنه هر مخلوقی را به جرم فقط یک حشره در "وجودش" از هستی ساقط می کردم! /ا
*
مینو کریم زاده را برای بار اول با رمان "گوجه فرنگی های سبز" شناختم. رمانی نه چندان کم صفحه که شش روزه خواندمش، و زری البته سه روزه! با دیدن فیلم زن دوم، ساخته سیروس الوند، که فیلمنامه اش کار او و فرشته طائرپور است به این "دانسته" که او در نوشتن واقعا تواناست، در خلق حس تعلیق و در به دنبال خود کشیدن خواننده و بیننده، ایمان بیشتری آوردم
*
بالاخره با زیر پا گذاشتن وجدان به تماشای نسخه غیرقانونی فیلم "سنتوری" نشستیم. این فیلم یک هفته قبل از نمایش عمومی توسط دولت توقیف شد و مدتی بعد نسخه قاچاق آن روانه بازار. ترانه های فیلم با صدای محسن چاوشی، بازی بهرام رادان و گلشیفته فراهانی و درد مستور در همه لحظه های فیلم، هر چهار تا عالی بود! و شرحِ "درد" که "عالی" شد؛ تو حدیث مفصل بخوان از این مجمل. در این فیلم "سنتور"، به عنوان نماد هنر ایرانی و جلا بخش روح و جان، در شهری وحشی، به لطف همراهی "دگماتیسم مذهبی" و "مواد؛ نماد تسلیم و انفعال" سر از خرابه در می آورد و با خَرکاریِ "سنتوری" و در پی آن خماری و نشئگی و انفعالش، بهانه "خیانت" جور می شود و "عشق" فنا! مهرجویی در این فیلم به اندوه هنر پرداخته و سر آخر نشان داده که این هنر با این همه مصیبت بالاخره محصور می ماند برای "خواص"، در یک آسایشگاه ... و چه دردی بزرگ تر از این برای یک فرهنگ
*
مینو کریم زاده را برای بار اول با رمان "گوجه فرنگی های سبز" شناختم. رمانی نه چندان کم صفحه که شش روزه خواندمش، و زری البته سه روزه! با دیدن فیلم زن دوم، ساخته سیروس الوند، که فیلمنامه اش کار او و فرشته طائرپور است به این "دانسته" که او در نوشتن واقعا تواناست، در خلق حس تعلیق و در به دنبال خود کشیدن خواننده و بیننده، ایمان بیشتری آوردم
*
بالاخره با زیر پا گذاشتن وجدان به تماشای نسخه غیرقانونی فیلم "سنتوری" نشستیم. این فیلم یک هفته قبل از نمایش عمومی توسط دولت توقیف شد و مدتی بعد نسخه قاچاق آن روانه بازار. ترانه های فیلم با صدای محسن چاوشی، بازی بهرام رادان و گلشیفته فراهانی و درد مستور در همه لحظه های فیلم، هر چهار تا عالی بود! و شرحِ "درد" که "عالی" شد؛ تو حدیث مفصل بخوان از این مجمل. در این فیلم "سنتور"، به عنوان نماد هنر ایرانی و جلا بخش روح و جان، در شهری وحشی، به لطف همراهی "دگماتیسم مذهبی" و "مواد؛ نماد تسلیم و انفعال" سر از خرابه در می آورد و با خَرکاریِ "سنتوری" و در پی آن خماری و نشئگی و انفعالش، بهانه "خیانت" جور می شود و "عشق" فنا! مهرجویی در این فیلم به اندوه هنر پرداخته و سر آخر نشان داده که این هنر با این همه مصیبت بالاخره محصور می ماند برای "خواص"، در یک آسایشگاه ... و چه دردی بزرگ تر از این برای یک فرهنگ
سلام محمد
پاسخحذفاگر عالی همان عالی ضعیف،متوسط،خوب و عالی باشد به گمانم در مقایسه با کارهای دیگر مهرجویی و نه استانداردهای سینمای حرفه ای حداقل دو مرتبه اغراق کرده ای.و اما تحلیل کوتاهت درباره موضوع این فیلم که دنیای هنر بود را بسی پسندیدم.قربانت حمید
مرتبط :
پاسخحذفسنتوری
چرندی از صفار هرندی
سلام
پاسخحذفآن موقع که فیلم قاچاق شد تهیه کننده شماره حسابی را اعلام کرد و گفت هر کس که فیلم را می خرد مبلغ 50000 ریال به این حساب واریز کند و تا بی حساب شویم.
من آن موقع نیز آن شماره حساب را برای دوستان sms کردم همچنین نیز برای شما.