شهرت او [هانا آرنت] بیشتر به سبب نوشتههای نخستیناش درباره سیاست است اما تردیدی نیست که او سرسپردگی به سیاست را واگذاشت تا به دنبال تحقیق درباره ماهیت تفکر مستقل برود. آرنت خود تاریخ این چرخش و تغییر علاقه را شروع به نوشتن گزارشاش درباره محاکمه آدولف آیشمان در اورشلیم میداند. آرنت با مشاهده آیشمان به این نتیجه رسید که شاخصترین ویژگی او این است که فکر نمیکند [...] آرنت با شروع نوشتن گزارشی دربارهٔ محاکمه آیشمان دست از تلاش برای یافتن "راه حلی سیاسی" برای تهدید توتالیتاریسم در قرن بیستم برداشت. انبوهی عوامل در ساختار پیچیده جامعه مدرن به نظر او هولآورتر از آن بود که حتی بشود دست به تلاشی برای پرداختن نظریهای در این مسیر زد. در عوض او کوشید تا صرفاً این مسئله را درک کند که چه چیزهایی محرک آن عده افراد نادری است که در اعصار ظلمانی دست به تفکر و عمل مستقل و عادلانه میزنند؛ و به عکس، در مورد آیشمان، چه چیزهایی محرک آن عدهای است که بیفکر کردن و اندیشیدن، وارد جنبشهای تودهای میشوند و رفتاری جنایتکارانه در پیش میگیرند.
📕 فلسفه سیاسی هانا آرنت، صص ۶- ۱۲۵
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر