اسدالله علم (وزیر دربار) در آستانه تبادل قرارداد بین ایران و افغانستان درباره حقآبه هیرمند، از طریق سفیر وقت ایران در کابل (اردیبهشت۵۶) متوجه میشود در این قرارداد مسئله سیلابها لحاظ نشده و این میتواند به زیان ایران باشد چرا که افغانستان میتواند جلوی سیلابها را بگیرد. نوشته که «این خبر مثل پتک بر سر من فرود آمد»(۲۱ اردیبهشت۵۶).
علم به واسطه سابقه حضور آبا و اجدادیشان در شرق کشور، سیستان و بلوچستان و اقتضائات محیطی آن را خیلی خوبتر میشناخت.
او با وجود تصویب قرارداد در مجلسین طرفین، چاره را در این میبیند که قرارداد مبادله نشود تا «ببینیم چه خاکی به سر بریزیم.»
از یادداشتهای علم معلوم است که طرف ایرانی میدانسته که قرارداد در مجموع به نفع افغانستان است ولی به دلیل ممانعت از نزدیک شدن افغانها به شوروی کمونیست، خواسته بوده که «سخت نگیرد»! شاه با علم موافق نیست و به او میگوید: «به هر حال ما باید از همین آبی که داریم استفاده خوب بکنیم.» (۲۷ اردیبهشت).
علم چند روز قبل از مبادله قرارداد دوباره به شاه اصرار میکند که قرارداد را مبادله نکنند، شاه میگوید که «پس از آن که قانون به توشیح من رسیده و اعلان شده،دیگر مبادله شدن و نشدن قرارداد تاثیری ندارد»(۱۴ خرداد). علم به قول خودش «جسارت میکند» و میگوید: «مثل هزاران خلاف که به عرض مبارک میرسانند.»
علم به شاه اعلام میکند: «سندی تا به دست آنها (افغانها) نرسد به چه چیز میتوانند استناد کنند؟» علم نوشته که «من گریهام گرفته بود» و از شاه میخواهد که قرارداد لغو شود و شاه میگوید: «نمیخواهیم بین ما به هم بخورد.»
علم در ادامه نوشته که از شدت تاثر به شراب پناه میبرد.
در یادداشتهای فردای آن روز (۱۵خرداد۵۶) هم علم به شدت به دولت هویدا حمله کرده و نوشته که دولت مدعی است: «سیستان که ارزش اقتصادی ندارد، حداکثر سالی ۴۰ میلیون تومان عایدی میدهد»!
وزیر دربار نهایتا سعی میکند خود را این طور آرام کند که فرض کند لابد چیزی از «روشنبینی و آیندهنگری شاه» نمیداند؛ «کسی چه میداند که ضمیمه شدن افغانستان به ایران در مخیله بزرگش نباشد؟»!
دو روز بعد (۱۷ خرداد) علم وقت خواب از خبر مبادله اسناد هیرمند مطلع میشود. نوشته که چنان ناراحت شده که با قرص خواب هم خواب سنگین چند ساعته به چشمش نمیآید. به استعفا از وزارت دربار فکر میکند، چندبار استعفانامه مینویسد و پاره میکند چون کمکی به شاه نیست.
نوشته که «از چپگرایی افغانستان ترسیدند که همه شرایط را قبول کردند»، «از اربابهای نامرئی دستور ارتکاب این خیانت را داشتند»، «به هر حال به شاهنشاه و کشور خیانت بزرگی شد که دیگر جبرانناپذیر است»، «یکسر به سراغ یار و شراب رفتم»، «شراب خوردم و گریه کردم»، «البته این خیانت ده تا ۱۵ سال دیگر ظاهر میشود که من مُردهام.»
در هیچ جای دیگری از یادداشتهای علم چنین اندوهی از وزیر دربار نمیبینیم.
اوضاع جسمی علم دو ماه بعد بدتر شد و با اشاره شاه حین سفر استعلاجی خارجی کنار رفت و هویدا جانشین او شد. هشت ماه بعد از استعفا نیز از دنیا رفت.
افغانستان هم به زیر سیطره شوروی رفت.
امروزه یکی از مصائب سیستان، اوضاع هیرمند است.
*
این متن در توییتر
این متن در تلگرام
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر