۱۴۰۲ فروردین ۱۵, سه‌شنبه

چالش‌هایی که باید به چشم بیایند!

 


اشاره: این یادداشت در ویژه‌نامه نوروزی روزنامه محلی "مردم‌نو" چاپ شد (انتشار: ۱۴ فروردین)

.

زنجان، و هر استان و شهر دیگری، نه که جزیره‌ای نیست و نیستند در دل «ایران»، سهمی کم و بیش از همه مهم‌ترین مشکلات و چالش‌های ملی را بر دوش دارند؛ از ابرچالش‌هایی در حوزه اقتصاد تا تامین سلامت و قوام محیط زیست، از بحران در سرمایه اجتماعی تا سرعت خارق‌العاده در تغییر همه چیز به لطف شبکه‌های اجتماعی و گوشی‌تلفن‌های همراه ِ هوشمند!

اما اگر نوبت به چالش و «مصائب خاص» استان و شهر برسد، می‌شود سیاهه‌ای نوشت که برای سبک‌کردن بارشان از روی دوش استان و مردمانش، سهم همت و اقدام در اندرونی خودِ استان، کم نیست. به گمانم از مهم‌ترین آنها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

 

1) شهرهای استان به خصوص، با سرعت از استانداردهای زیستِ سالم و انسانی فاصله می‌گیرند که احتمالا یکی از مهم‌ترین دلایل آن، سرانه بسیار پایین بودجه شهرداری‌ها نسبت به جمعیت است حتی در مقایسه با سرانه سایر شهرهای کشور. این «مصیبت» حتی زیر لایه‌های «ضخیم و مشکور» یا «نازک و اعتراض‌آور» زحمات مدیریت شهری و تمامی عوامل آن، مثلا زیر عنوان پرطمطراقی چون «نهضت آسفالت‌ریزی» #نباید مدفون شود.

تصور بروز و ظهور سرانجامِ رقت‌انگیزِ اوضاع ساخت و سازهای ناهمگن و شریان‌های ارتباطی به خصوص در مرکز شهر، مثلا طی ده سال آینده، به اندازه کافی نگران‌کننده است که تجهیز و بازسازی ساختار مدیریت شهرها، هم از لحاظ نرم‌افزاری (در تامین نیروهای انسانی باسواد و باتجربه) و هم از لحاظ سخت‌افزاری ضرورتی با اولویت نخست به شمار آید.

چندپارگی مدیریت شهری، نزاع‌های فرقه‌ای و باندی متکی بر علائق و قبله‌های مادی یا حتی ایدئولوژیک و سیاسی در مدیریت شهری، خطر بسیار سهمگینی‌ است که می‌تواند توجه به ایجاد و تعریف، تقویت، حفظ و ارتقای استانداردهای شهرنشینی را در شهرهای استان پی‌درپی به تعویق اندازد.

در همین باره ضروری است مدیران عالی استان و سپس مدیریت شهری در همه شهرها به مفهوم «زیست‌پذیری شهری/ Urban livability» ارجاعی جدی کنند.

شهر زنجان نیمی از جمعیت استان یک میلیون نفری زنجان را به خود اختصاص داده است و به سرعت نیز در حال رشد است با این حال آنچه از رابطه این شهر  با شاخص‌های زیست‌پذیری (به عنوان رویکرد برنامه‌ریزی شهری) به دست می‌آید، آینده‌ای «مبهم» و چه بسا نگران‌کننده‌ است.

یک شهر زیست‌پذیر شهری است امن، دارای انسجام و پیوستگی اجتماعی، پایداری زیست محیطی، تامین آسان و ایمن مسکن، با سیستم حمل و نقل عمومی، آموزش، فضاهای باز، تامین بهداشت روانی و جسمی شهروندان و مدیریت شهری کارآمد.

شهر زنجان به واسطه سکونت‌گاه‌های غیررسمی، نرخ بالای خرید و اجاره مسکن (به نسبت بسیاری از شهرها)، آلایندگی شدید زیست‌محیطی صنایع مربوط به فلزات سنگین در مجاورت شهر، آلودگی شدید زنجانرود و سیستم فاضلاب معیوب و ناقص، سیستم حمل و نقل عمومی فرسوده و ناتوان به خصوص در هسته قدیمی شهر که منجر به ترافیک و محدودیت‌های تردد شده، عدم انسجام در مدیریت شهری، عدم انسجام اجتماعی به دلیل مهاجرت‌های وسیع به شهر طی سال‌های گذشته بدون تامین شرایط مشارکت‌های جمعی در مدیریت شهر، ناتوانی در تکمیل به موقع پروژه‌های شهری و تعلل سازمان‌های ذی‌ربط در تحرک‌بخشی جدی به صنعت گردشگری با خلاهای جدی در «زیست‌پذیر» بودن مواجه است و عواقب آن، طی سال‌های آینده نمود بیشتری خواهد یافت.

در این حوزه، بررسی فنی و «متمرکز» شاخص‌ها و الزام دولت و مدیریت شهری به برنامه‌ریزی کوتاه/میان/بلند مدت بر مبنای کم کردن فاصله وضعیت موجود با استانداردها باید به یک مطالبه عمومی تبدیل شود.

 

2) استان زنجان گرفتار تخریب منابع زیرزمینی آب است. پنج سال پیش برای اولین بار شرکت آب منطقه‌ای برخی کشاورزان – صاحبان چاه‌های غیرمجاز – را به صراحت از کشت‌ و زرع منع کرده است. بدیهی است مقابله با به یغما بردن منابع عمومی آب‌های زیرزمینی که محصول پس‌انداز خاک این منطقه در طول میلیون‌ها سال است، با تبعات اجتماعی و بروز نارضایتی‌ها مواجه خواهد بود. مدیران امور باید بین ادامه این غارت منابع یا تنویر افکار عمومی و همزمان مقابله بی‌تعارف با نابودی منابع آب استان، یکی را برگزینند و تازه این در حالی‌ست که ابتدا باید روند تخریب متوقف، و سپس در بلندمدت، آب‌های رفته به جوی بازگردد! این چالش مهمی‌ است؛ سرعت مقابله با روند نابودی منابع آب آنچنان‌که باید باشد، نیست. «همه»؛ از رسانه‌ها تا صاحبان منابر و خطبه‌ها، از مدیران حوزه سیاسی و فرهنگی تا مدیران حوزه آب و کشاورزی، باید تشریک مساعی کنند.

 

3) همواره گفته و نوشته‌ام که افتخار به ملقب شدن به «پایتختی شور و شعور حسینی» اقتضائات دارد؛ «حالا همین‌طوری»  نباید باشد! در این فقره، به هر دلیلی، بسیار کوتاهی شده است؛ نه اقتضائات تبیین شده و نه حتی از تلاش برای تبیین آن، استقبال. این عنوان می‌تواند محرک آبادی شهر باشد نه صرفا یادآور یک آیین مذهبیِ ادواری. نمی‌شود شهری هم پایتخت «شعور حسینی» باشد و هم مرکز سومین استان نزاع‌خیز کشور (بر اساس گزارش سال ۱۴۰۰ سازمان پزشکی قانونی)!

این یک چالشِ درونی‌شده است؛ چالش بین تاکید بر شعار به جای «عمل»، بین تاکید بر شعار و اصرار بر مطالبه‌گری اجتماعی. باید مدام پرسید: «شهرهایی که پایتخت «شعور حسینی» نیستید، چه چیزی ندارند که پایتخت شعور حسینی دارد؟» پاسخ چیست؟

 

 


.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر