خبر به
اندازه کافی تلخ و غمانگیز و ویرانگر است؛ 29 تیرماه (پنجشنبهای که گذشت)
سارقان خودرو، خودروی پدر «بنیتا» را در تهران، از دم در میدزدند؛ وقتی پدر از
خودرو پیاده شده بوده تا در پارکینگ را ببندد و «بنیتا» داخل ماشین بوده ...
سارقان خودرو را رها میکنند بدون آن که فکری برای حال و نجات بنیتا بکنند؛ حالا
خبر رسیده جسد بنیتای هشت ماهه را پیدا
کردهاند داخل ماشین؛ در تنهایی و گرسنگی و تشنگی، دردی بر دوش ناتواناش بوده که
تاب آن نداشته ... اصلا لازم نیست پدر یا مادر بوده باشید تا آوار اندوه را بر جان
و دلتان درک و حس کنید و بدانید خانواده بنیتا در این 6 روز چه کشیدهاند و بعد
از این، با داغی چنین جان و جگرسوز، چه خواهند کرد. و اینها همه در حالی که داغ
آتنا اصلانی هنوز تازه است.
محصول
چنین وضعی، ناامن شدن جامعه است به خاطر زخمهایی که روان جامعه را دریده است؛ این
ناامن شدن، باعث خواهد شد آزادیهای معمولی و مشروعمان را نیز به دست خود، سرکوب
کنیم. بدبختی بزرگتر این است که برای مهار این وضعیت، نشانهای از چارهاندیشیهای
موثر به چشم نمیخورد؛ مصیبتی را با خبر مصیبت تازهتر از یاد میبریم و شهوت
جنایت همچنان مجال پرواز بر بالای شهر و روستاهایمان پیدا میکند. به اقتضائات سیاسی
و ایدئولوژیاندیشی، خواسته و ناخواسته، علتها را فرو میگذاریم و معلولها را جایگزین
میکنیم. سامان تربیت از هم گسیخته و در نزاع بین قربانی و مجرم، آوار توجه بر سر
گناه کرده و نکرده قربانیست که فرو میریزد. این چاره نیست؛ این بیچارگی است.
این نشانه اضمحلال است.
پیام
دریافتی: در آمریکا سیستمی هست به نام amber alert که
وقتی چنین اتفاقی میفته پیام هشدار میفرسته روی تمام موبایلهای اون منطقه و گوشی
هم یک صدای آلارم خیلی بلند میده. اینجور مردم میتونن فورا ماشین بچهدزد رو گزارش
بدن. فکر کنم اگه ایران همچین سیستمی داشت احتمالا این اتفاق نمیافتاد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر