در نمایشنامه "راستان" (نوشته آلبر کامو / ترجمه
سپیده نوروزی)، استپانِ انقلابی معتقد است اگر سر راه کشتن دوک اعظم، دو کودک
همراه او هم اگر که کشته شوند، اشکالی ندارد. میگوید که «هیچ چیزی که بتواند به
آرمان ما خدمت کند، ممنوع نیست.» همرزمان او مخالفاند. او آنها را متهم میکند:
«حقیقت این است که شما به انقلاب ایمان ندارید.» آننکوف در مخالفت با او میگوید:
«نمیتوانم به تو اجازه بدهم بگویی هر چیزی جایز است. صدها نفر از برادران ما کشته
شدهاند تا مردم بفهمند که هر چیزی جایز نیست.» همه حرف اما انگار در این جمله
کالیائف است که با استپان مخالف است: «حاضر نیستم به خاطر عدالتی نسیه، به این بیعدالتی
نقد چیزی اضافه کنم ... اگر روزی انقلاب از شاهراه شرف خارج شود، از آن روگردان
خواهم شد ... مرگ را انتخاب کردهام تا آدمکشی پیروز نشود.»
.
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر