«برگردیم
سر اصل مطلب»
.
باد آمد و همه رویاها را با خود بُرد،
با این همه اما من باید آوازی بخوانم
چند و چون ِ کجا و چگونهاش با من است
حرف مرا با شیئی خفته در میان بگذار
حتما صدای حضرت داود را خواهی شنید.
.
میخواهم حالا تا ابد برای خودم در
انعکاس آب
آوازی محرمانه بخوانم
شما چه بشنوید و چه بازارِ مسگران،
باز همه کلمات راه خانه مرا میدانند.
من اصلا از فعل ماضی مطلق میترسم
من در قید صفتی ساده از طوایف عاطفهام،
و حروف ربط را در کوچه نیافتهام
که از هر مگر مرا در اگری دیگر نظاره
کنند!
.
.
سید علی صالحی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر