صادق خرازی، دیپلمات سابق در دوره اصلاحات،
طی مصاحبه ای با شماه 21 مجله آسمان، گفته:
«من می فهمم که رفتار امنیتی حزب بعث خشن بوده و هست و همه این نکته را درک می کنند که هیات حاکمه سوریه دو اشتباه استراتژیک طی یک دهه اخیر از خود نشان داده است؛ خروج دیر هنگام از لبنان و رفتار دیرهنگام در چرخش قدرت و مشارکت مدنی اما موضوع سوریه امروز پدیده ی جدیدی را در مناسبات قدرت جهانی رقم زده است. در بی تدبیری سوری ها تردیدی نیست ولی سوریه به دلیل مواضع انقلابی خود در مناسبات درون دنیای عرب و دنیای اسلام و نوع مناسبات با ایران، حزب الله و ژئوپلتیک شیعه سخت توسط سیستم های سیاسی و امنیتی و نظامی عربستان، اسراییل و تا حدی ترک ها تهدید می شود و از سوی دیگر سوریه نخواست همسوی رژیم های فاسد و مرتجع عرب هم پیمان با غرب و اسراییل در مقابله با انتفاضه و مقاومت شود. کدام کش.ر در منطقه خواب از چشم اسراییل و غرب گرفت و نخواست هم داستان با تل آویو برای پروسه صلح شود؟ (...) ما به رغم اتحاد استراتژیک و ایدئولوژیک خاورمیانه ای با سوریه به رفتار داخلی آنها طبیعی است که انتقاد داشته باشیم. نفس سرکوب مردم شایسته نیست اگر چه امروز سوریه صحنه دو جریان خطرناک میلیشیای عرب و بن لادنیسم و افراط است ... برای ما ماندگاری دولت سوریه به دلیل عقبه مقاومت و به رغم اشتباهات و انحرافاتی که دارد، یک اسل استراتژیک است.»
.
موضع گیری بر مبنای منافع ملی (فارغ از
تشخیص صحیح و اجماع حداکثری روی آن)، یک اصل پذیرفته شده در سیاست خارجی همه کشورهاست؛
از این روست که نه تنها توجیه کلامی حمایت از سوریه از منظر منافع ملی را (آن چنان
که مثلا صادق خرازی انجام داده) باید قدر دانست، ضروری است که برای گسترش آن به همه
حوزه های سیاسی تلاشی مضاعف به انجام رساند. خاصیت مهم این شیوه در تبیین رویکردهای
سیاسی، هم کم فروغ و چه بسا بی اثر شدن ژست های ایده آلیستی همچون «حق مداری» و «دفاع
از مستضعفان عالم» در سیاست خارجی در گام نخست است، و هم مهیا کردن بستری برای نقد
کارشناسی سیاستگذاری ها بر مبنای «تامین منافع ملی». بسیاری از منتقدان سیاست خارجی
از نقد سیاسی باز می مانند شاید به این دلیل که نمی خواهند «باطل محور» و «حامی مستکبران»
تلقی شوند! رواج چنین رویکردی در مقام کلام، همچنین درک رفتار قدرت های خارجی را نیز
آسان تر می کند؛ آن چنان که مثلا درک دلایل حمایت ایالات متحده از پینوشه را و موارد
بی شمار اینچنینی که بر مدار حق و خواست مردمان مستضعف نبوده و نیستند. در تحلیل
این موارد، بی شمار به «هدف وسیله را توجیه می کند» برخواهیم خورد. البته این به
آن معنا نیست که تا پیش از این منافع ملی، معیار سیاستگذاری خارجی در ایران نبوده اما این مساله سوریه و همزمانی آن با
تحولات کشورهای عربی و رفتار متفاوت ایران در این باره بود که موضوع را تا سطح
توجه عامه مردم پایین آورد. متوجه نکردن عامه مردم به اوضاع رو به وخامت سوریه در
صدا و سیما و تا ماه ها بعد از شروع اعتراض ها به حکومت بشار اسد، از این منظر
قابل درک و تحلیل است.
.
در چنین فضایی البته سئوال خطرناکی ممکن
است پیش بیاید: «خب! ما چه فرقی با دیگران داریم؟»
.
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر