۱۳۹۱ تیر ۳۱, شنبه

خطری که هست و جدی هم هست


پنج شنبه ای که گذشت، من دو مطلب را با فاصله کمی – حدودا دو ساعت -  روی وبلاگم کار کردم؛ یکی با لحن طعنه و طنز تلخ درباره وزیر ارشاد(+)، و دیگری بخشی بسیار کوتاه و خلاصه شده از مقاله یک استاد علوم سیاسی درباره گذار دمکراتیک یا غیردمکراتیک به دوران بعد از فروپاشی نظام های مستبد(+).
.
در اولی اصل از یاد رفته شایسته سالاری را یادآوری کرده بودم و این که ای خلایق! ببینید که وزیر فرهنگ این مملکت کسی است که فرق بین سیمین بهبهانی و سیمین دانشور را نمی دانسته.
.
در دومی به مبانی نظری آن چه باعث بالا آمدن یک نظام غیردمکراتیک یا دمکراتیک از خرابه های یک نظام مستبد می شود، پرداخته شده بود با این تاکید بسیار مهم که «این ویژگی های جنبش اجتماعی معترض است که تکلیف دوران «بعد از فروپاشی» را معین می کند نه ویژگی های رژیم مورد اعتراض.»
.
مطلب اولی یک تکرار بود. درک و خواندن و لمس آن بسیار آسان است. نوشتن اش هم فسفر زیادی نمی برد؛ کافی بود عکس آقای وزیر را در آن هیبت ببینم، و یادم از جلسه استیضاح مهاجرانی باشد!
مطلب دوم اما به یک امر بسیار مهم اشاره داشت؛ گو آن که گره کار بسیاری از انقلاب های ضداستبدادی این است که خود منجر به نظام استبدادی دیگری منجر می شوند. مطلب دوم محصول دانش یک استاد علوم سیاسی بود؛ دکتر حسین بشیریه.
.
اما بازتاب این دو مطلب چه بود:

مطلب اول (وزیر ارشاد) در فیس بوک لااقل یازده بار مجددا همخوان شد و 60 بار لایک خورد(+). در گوگل پلاس لااقل 25 بار همخوان و فقط در صفحه خودم، حدود 120 پلاس وان خورد(+). 

مطلب دوم اما در فیس بوک اصلا همخوان نشد و فقط 3 لایک خورد(+). در پلاس هم 7 بار همخوان شد و کمتر از 20 پلاس وان در صفحه خودم خورد!(+) هر دو کامنت زیر این پست (در فیس بوک و پلاس) نیز ربطی به متن نداشتند!
.
به نظر من این تفاوت فاحش در استقبال از دو مطلب مذکور در یک روز، شاید به سستی در پرداختن به ریشه ها بر می گردد، به این که مطلب عمیق و قدری مفصل تر، خوانده نمی شود! به این که «شبکه های اجتماعی و انبوه مطالب تولید شده، پریدن از روی مطالب نظری و ژرف را برای بسیاری مباح کرده»؛ مقید و منحصر به همین دو پست و فقط در وبلاگ من هم نمی شود ... این یک خطر است؛ اسم اش دقیقا نمی دانم چیست، اما جدی است. 
.
.
.
.
توضیح درباره عکس: هیچ ربطی به نوشته بالا ندارد؛ صرفا جهت جلب نظر مخاطب می باشد!
.
.
کامنت ها در پلاس(+)
کامنت ها در فیس بوک(+)

۲ نظر:

  1. محمد جان فکر کنم از کمبود وقت باشه.
    متاسفانه اینقدر فکرها مشغول بدبختی ها شده که دیگه مجالی برای فکر کردن روی متن ها و حتی خواندن متن های طولانی نیست.
    نمیدونم میشه گفت خطر یا نزدیک شدن به مرحله ی سرریز شدن.

    پاسخحذف
  2. انتظار زیادی نباید داشت. توهم حضور نخبه ها در اینترنت می تواند غلط انداز باشد. در اینترنت و حتی وبلاگ ها ما حداکثر با طبقه متوسط فرهنگی جامعه مواجهیم. پس انتظار برای فهم مطلب به ان مهمی نباید داشت.

    پاسخحذف