اگر دنیا گرفتار تولید خارج از حد
زباله است، ما علاوه بر این، به معضل پراکنده کردن زباله هم دچار هستیم؛ هم زباله
زیاد تولید می کنیم، هم خیلی ها هر جا دلشان خواست زباله خود را تخلیه و پراکنده می
کنند؛ از بطری های پلاستیکی گرفته تا حتی پوشک بچه. تصویر بالا را فقط طی دو روز
گذشته، و فقط هر جا دوربین دم دستم بوده، گرفته ام. روی آن کلیک کنید تا در اندازه
بزرگتر ببینید. نمی دانم بندرعباس تا این حد دچار مشکل آلودگی معابر است، یا با کم
و بیش اش همه جای ایران دچار این وضعیت وحشتناک است. پریروز فقط اطراف آلاچیق محل
استقرارمان در یک ساحل زیبا در حوالی بندرلنگه، کلی زباله جمع کردم که نزدیک به
بیست بطری آبمعدنی فقط یک قلم اش بود. تعداد قابل توجهی از مردم انگار از پاکی
محیط زندگی شان نفرت دارند، در خوشبیانه ترین حالت «بی خیال» شده اند، یا «نمی
دانند» چه می کنند! شهرداری، هم در مدیریت جمع آوری زباله ناتوان است و هم در
مقوله آموزش، سازمان فرهنگی - وزرشی اش به شدت مشغول موازی کاری با تربیت بدنی و
تبلیغات اسلامی و ارشاد و بهزیستی است و آموزش فرهنگ شهرنشینی را، که طبیعتا باید
محور و مدارش باشد، از یاد برده! جالب نیست که این سازمان درباره نیکی به افراد
سالمند بنر و تبلیغ در ایام نوروز داشت، از مستدرک الوسائل برای ملت جمله بیرون کشیده
بود، ولی حواسش به خود شهر نبود؟ رسانه ها یا موسمی و گذرا به این مساله توجه
دارند، یا اصلا توجهی به آن ندارند. پلیس راهنمایی و رانندگی با وجود پیش بینی
اعمال جریمه برای خودروهایی که زباله به بیرون پرتاب می کنند، این مهم را کلا از
یاد برده و بهترین و زیباترین جاده های کشور، با حاشیه ای از زباله مفروش است.
سازمان حفاظت محیط زیست و مراکز بهداشت هم که انگار لال شدن و لال ماندن، وظیفه
سازمانی شان است ... تجربه شیرین جا انداختن فرهنگ استفاده از کمربند ایمنی، نشان
می دهد که وظیفه جا انداختن یک فرهنگ صحیح در کشور بیش از همه به عهده کیست و چه
پیش نیازهایی دارد.
.
وضعیت بسیار ملال آوری است و انگار
کسانی که باید بیش از همه حواس شان باشد، یا مُرده اند یا با چشم بند در شهر می
آیند و می روند.
.
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر