۱۳۹۰ اسفند ۲۴, چهارشنبه

چهارپاره – 64


(1)
از طرفداران برنامه «بفرمایید شام» بودم؛ نه به آن دلیل که از آشپزی لذت می برم (که نمی برم)، بلکه برای تماشای رفتار و زندگی هموطنانی که رسما و عملا، سال هاست خودشان و زندگی شان از رسانه های جمهوری اسلامی «حذف» شده ... اما حالا، کمتر اتفاق می افتد که حالم از این برنامه به هم نخورد؛ از بس این هموطنان برای هزار پوند جایزه، دروغ می گویند، نقش بازی می کنند؛ به روی رقیب می خندند و پشت سر امتیاز کم می دهند، تا خودشان بالا بیایند، آشپزی ندانسته وارد مسابقه می شود، بند می کنند روی زندگی و عقاید کاملا خصوصی همدیگر  ... اصلا قضاوت ها پر از غرض و مرض. بعد هم که اعصاب بیننده ها از این همه لجن پراکنی و قضاوت های پرغرض و مرض، خُرد، صفحه فیس بوک برنامه لبریز می شود از فحش های عجیب و غریب و آبدار ... شأن قضاوت ِ درست لگدمال می شود در طول و عرض این برنامه؛ طوری که لگدمال نشدن اش حالا تبدیل به استثنا شده
.
(2)
وقتی «بفرمایید شام» جا افتاد، بیژن بیرنگ (کارگردان) در داخل کشور خواست که چیزی در همان مایه ها بسازد و البته با ویژگی های خاص خودش. اسمش را گذاشت «شام ایرانی» و قرار شد، دی.وی.دی های آن از طریق شبکه فروشگاهی و ویدئوکلوپ ها در کشور توزیع شود. او چهار بازیگر را انتخاب کرد: اشکان خطیبی، رامبد جوان، سروش صحت و مهدی پاکدل و انصافا خوب پیش می رفت تا در قسمت سوم، اتفاقی که اصلا انتظارش را نداشتم، یعنی ازش منتفر بودم، رخ داد: اشکان خطیبی به سروش صحت امتیاز کامل داد به دلیل «همین جوری» و رامبد جوان هم باز به سروش صحت امتیاز کامل داد چون می ترسید پسر سروش صحت از برنده نشدن پدرش ناراحت شود! در حالی که معلوم بود کلی نقص در آشپزی سروش صحت دیده اند، و خیلی بدتر این که، این کار رامبد جوان، با هیجان از طرف برنامه ساز مورد استقبال هم قرار گرفت ... یعنی قضاوت کشک، یعنی اصلا مهم نبود آشپزی چی بود و چی شد، یعنی به راحتی می شود معیارهای قضاوت رو عوض کرد، یعنی خیلی بدتر از «بفرمایید شام» شبکه «من و تو» که اگر آنجا مردم عادی وارد مسابقه می شوند، اینجا مثلا برگزیدگان یک جامعه قرار است درباره آشپزی هم قضاوت کنند و بعد ناگهان برای دل خودشان رای و امتیاز می دهند
.
(3)
اگر بعد از بازی داور مسابقه به سود یکی از دو تیم اظهار نظر کند، برای دل خودش حرف بزند و برای سلیقه خودش قضاوت کند، چه چیزی جز اساس بازی زیر سئوال می رود؟ اصلا تصورش هم غریب است. هیچ داوری بعد از بازی، برد یک تیم را تبریک نمی گوید  ... آیت الله جنتی ناظر سلامت انتخابات است. عین داور یک مسابقه ورزشی. او بعد از انتخابات حتی نمی خواهد ادای عادل بودن و بی طرفی دربیاورد و می گوید: «ما كساني را كه به زحمت تاييد كرده بوديم مردم آنها را انتخاب نكردند و اين حسن انتخاب مردم قابل تقدير است»(+). این یعنی چه؟
.
(4)
یعنی گند زدن به  همه ارزش های اخلاقی، از راستی و عدالت در قضاوت روی سرنوشت یک مملکت گرفته تا راستی و انصاف در قضاوت روی شام، آن قدر عادی شده که انگار حد ندارد. بعد ادعایمان برای اصلاح امور جهان، وجود فلک را فلج کرده ... مگر در طول اعصار، یک قوم و قبیله چطور از هم پاشیده اند و صاف رفته اند توی زباله دان تاریخ؟
.
.
.

۵ نظر:

  1. خوب، اینا که خووبه، اگه برنامه ای که بفرمایید شام ازش ایده گرفته و ورژن فارسی رو ساخته ببینی، حالت بیشتر از رفتار ایرانیا گرفته میشه!
    بیژن بیرنگ هم که با انتخاب شرکت کننده ها نشون داد که میدونه برنامه اش طرفدار نداره، بازیگرها رو بعنوان ابزار جذب مشتری انتخاب کرده( وقتی بقال خودش از ترش بودن ماست خبر داشته دیگه حرفی نمیمونه..) بگذریم. به نظر من وقتی ایده ساخت یه برنامه کپی باشه، اون برنامه کاملی نخواهد بود، حالا بفرمایید شام کپی، شام ایرانی بیرنگ هم کپی کپی! چه شود!
    راجع به انتخابات و اخلاقیات و .. هم محمدجان، از ماست که بر ماست، کلاَ ما ایرانیا وقتی منافع شخصی مطرح باشه متاسفانه خدا رو بنده نیستیم! حالا یکی تو مسابقه1000پندی اخلاق رو فدا میکنه، یکی دیگه تو انتخابات. و فکر میکنم جهان سومی بودن یعنی همین.
    "فاطمه"

    پاسخحذف
  2. فاطمه!
    به نظرم اشکالی نداره که اساس برنامه کپی باشه، اصلا کار خوب رو باید کپی کرد. اصلا ناراحتی من از نحوه قضاوت کردن هاست. بیرنگ هم کار بدی نکرده، یک ویژگی خوبی داده به برنامش که اگه دیده باشی جذاب هم هست ولی قسمت سوم ش خیلی ناامید کننده بود. من یکی انتظار داشتم نحوه منصف بودن تو این جور برنامه ها تبلیغ بشه، هر چند بعضی ها معتقدن نفرت انگیز بودن رفتار بعضی ها، ممکنه در نهایت اثر مثبت داشته باشه ولی من مطمئن نیستم

    پاسخحذف
  3. من که نگفتم کپی کار بدیه، منظورم اینه که کسی که کپی میکنه هدف اصلی داستان رو منتقل نمیکنه.. مثلا تو فکرمیکنی و انتظار داری نحوه منصف بودن تو این جور برنامه ها تبلیغ بشه، یکی فکر میکنه هدف آشپزیه، یکی دیگه میگه هدف سرگرمیه...و اینظور میشه که بعد از چند جلسه همه میفهمن که هدف جیب تهیه کننده بوده. راجع به کار بیرنگ من حتی قسمت اول رو هم نتونستم تا آخر نگاه کنم. داستانش منو جذب نکرد!

    پاسخحذف
  4. سلام محمد عزیز,

    نمیشه با تو موافق نبود اما آینه ای روبرویت میگذارم. وقتی براستی من در پی توجیهی میگردم برای رای هاتمی, تو میگی که این رای در کنار آتشفشان خاموش معنایی دیگری داره. براستی صحبت بر سر رای دادن است یا ندادن یا این که در دماوند باشد یا در کاشان؟...

    بهرحال من همیشه نوشته هات رو دوست دارم. اومدم نزدیک بهار بگم که دلت شاد بادا چو خرم بهار, همیشه برین گردش روزگار...

    مجید

    پاسخحذف
  5. سلام برادر، خدا قوت. برادرجان، الان همه درد و بلایی که ما گرفتارش هستیم بی معیار بودن زندگیمان است. همه معیارها توسط افراد تعیین می شوند و هرکس برای خودش یک معیار شخصی دارد و با این معیار شخصی همه چیز را می سنجد. برادر ارجمند ما حتی در صنعتمان هم استاندارد مشخص نداریم چه رسد به اخلاقیات... در این سرزمین دیگر مفهومی به نام جمع یا جامعه کمتر می توان سراغ گرفت. هر کس برای خودش حزبی و تشکلی است جدا. درد ما خیلی بالاتر از هر بالاتری است. ایرانی ها ملتی هستند بدون معیار و اصل ثابت در زندگی. تنها و تنها معیاری که می توان درباره ایشان عنوان کرد منافع شخصی است و بس...

    پاسخحذف