یک فعال مدنی مُسن در هند که در اعتراض به فساد، اعتصاب غذا کرده بود، چند روز قبل توسط پلیس بازداشت شده و در پی آن اعتراضات سراسری ِ مردمی، هند را در برگرفته. قدری پیشتر، قتل یک شهروند در لندن توسط پلیس، پایتخت انگلیس را دستخوش آشوب های خیابانی کم سابقه ای کرد. مردم بولیوی نیز کمتر از دو سال قبل وقتی با خبر افزایش بیست درصدی بهای سوخت مواجه شدند، به خیابان ها ریختند و دولت را ناچار به عقب نشینی ساختند. طی ماه های اخیر مردم یونان هم در اعتراض به طرح ریاضت اقتصادی دولت، دست به تجمعات اعتراضی گسترده ای زدند هر چند که مجلس، طرح دولت را تصویب کرد. این اتفاقات در حالی در دنیای معاصر رخ می دهد، که در ایران، حوادث و رویدادهای به مراتب سنگین و زهردار تر، واکنش اعتراضی مردمی به دنبال ندارد. خطاست اگر گمان کنیم این بی حسی فقط شامل حال مخالفان و منتقدان وضعیت حاکم بر کشور و نظام است؛ شوربختانه این یک بیماری همه گیر شده. مردم همان اندازه که به طلبه سیرجانی مخالف فساد بی اعتنایی کردند، به اعتصاب غذای زندانیان سیاسی و سابقه معاون اول رییس جمهوری هم بی اعتنا بوده اند. رها کردن بیماران در بیابان، ترور نخبگان و ده ها رویداد دیگر که مردمان هر جامعه "حساسی" را بر می انگیزاند، عملا هیچ جمع مردمی را تحریک به اعتراض نمی کند و اخبار آن در آرشیو روزنامه ها به راحتی گم می شود. اگر شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی از فرصت حضور مردم در نمازهای جمعه استفاده نکند، معلوم نیست بتواند راهمپیمایی های سیاسی دلخواه خود را تدارک ببیند یا نه. امر به معروف و نهی از منکر عملا تبدیل به فریضه ای بسیار گران و متاعی بی مشتری شده. مردم ایران "بی حس" شده اند؛ در هر سو. دانشجویانی که هر از چند گاهی جلوی سفارت انگیس و عربستان جمع می شوند و به سفارت بشار اسد ِ جلّاد امان نامه می دهند، وابستگی سیاسی خودشان را فریاد می زنند؛ این تیپ دور هم جمع شدن ها و اعتراض کردن ها اسمش حساسیت "مردمی" نیست؛ اگر بود نباید دوستان خارجی نظام از بابت سفارتخانه هایشان در تهران احساس آرامش می کردند.
.
روزهای تلخی را در بی حسی سپری می کنیم. این بی حسی سهم همه است؛ دقت کنید، صدای سکوت از همه جا بلند است ... کندو دارها وقتی می خواهند به کندوی زنبورها نزدیک شوند، دود بی حس کننده ای به کندو می زنند که زنبورها نیش شان نزنند؛ در مورد زنبورهای ایرانی افراط شده انگار ... سیستم اعصاب، پیام درد را به مغز منتقل نمی کند، و مغز به اعضای بدن دستور حرکت و واکنش نمی دهد، این بدن پوسیدن خود را حس نخواهد کرد
.
.
لینک مرتبط: ایران بدون شیر اطمینان
.
.
.
قطعاً صحبت شما در مورد بی حسی ما صحیح است. اما به نظر من علت بی حس شدن ما ظلم و بی عدالتی بیش از حد حکومت است. این جا کسی به اعتراضات مردمی بها نمی دهد ...
پاسخحذفمن اگر بخواهم وضعمان را تشبیه کنم، نه به زنبور بلکه به بوکسوری تشبیه میکنم که آنقدر مشت خورده که بدنش بی حس شده و هیچ دردی را حس نمی کند.
سلام
پاسخحذفچرا این طور است؟
دلیل اصلی اش ناامیدی نیست؟
پاسخحذفبا اجازه در توییتر شر کردم
پاسخحذفبرای samanehsaadat:
پاسخحذفبیش از حد یعنی دقیقا چقدر؟ رفتار حکومت موثره؛ ولی همش همین نیست ...
*
برای مانی ب:
به نظر من یک بخش عمدش برمیگرده به خلقیات مردم: در زود خسته شدن. در زود جوش آوردن و بعد سرد شدن ... رفتار حکومت موثره ولی در درجه اول اهمیت نیست به نظر من. به این سئوال شما قطعا جامعه شناس ها بهتر و کامل جواب می دن
*
برای ناشناس:
یکیش همینه ولی بحث این که جایی ده ها سال هم یک مبارزه ادامه پیدا می کنه و ناامیدی پیش نمی آد ... آستانه ناامیدی انگار اینجا پایین است
*
برای چیستا
خوشحالم می کنید این طوری. اجازه هم هیچ وقت لازم نیست :)