...
ما گر زسر بریده می ترسیدیم / در محفل عاشقان نمی رقصیدیم
در محفل عاشقان خوشا رقصیدن / دامن زبساط عافیت برچیدن
در دست سر بریده ی خود بردن / در یک یک کوچه کوچه ها گردیدن
...
در ماتم گل پرنده می موید و گل / از داغ دل پرنده داغ آجین است
فانوس هزار شعله اما در باد / می سوزد و سرخوش است و چین واچین است
یعنی که به اشک و مویه خود گم نکنی / از عشق هر آنچه می رسد شیرین است
...
در آتش و خون پرنده پر خواهد زد / بر بام بلند خانه پر خواهد زد
امشب که دوباره ماه بالا آمد / می آید و باد پشت در خواهد زد
یک ساقه ی سبز در دلم خواهد کاشت / مهتـاب بر آن شبنم تـر خواهد زد
صد جنگل صبح در هوا می شکفد / خورشید به شاخه ها شرر خواهد زد
...
*
محمد اصفهانی
.
شما قضیه 300 گل سرخ یک گل نصرانی را می دانید چیست؟
پاسخحذفنه عزیز! به همین دلیل آن بیت را توی وبلاگ نذاشتم و به متن کامل شعر در جایی دیگر لینک دادم ... جایی هم پاسخی برایش پیدا نکرده ام. اگر دانستید به من هم بگویید
پاسخحذف