در تاریخ صد و اندی سال اخیر ایران، وقوع سه کودتای نظامی ثبت شده؛ کودتای محمدعلی شاه به کمک تزارهای روس علیه مجلس مشروطه با به توپ بستن مجلس در صد و دو سال قبل، کودتای سید ضیا و رضاخان علیه دولت منصوب احمدشاه با کمک افسران بریتانیایی که به انحلال قاجاریه انجامید در نود سال قبل و بالاخره کودتای مشترک انگلیس و آمریکا علیه دولت مصدق در پنجاه و هفت سال قبل؛ در روزی چون فردا. نقش نیروهای خارجی در هر سه این کودتاها اینک محرز است و همین مساله باعث شده تا آن چه از آن به عنوان "تئوری توطئه" یاد می شود، در جامعه ایرانی ریشه بگیرد و طرفداران بی شماری پیدا کند. به قول "یرواند آبراهامیان" در "پارانویید در سیاست ایران"، این احساس به دلیل شکاف وسیع موجود بین دولت و جامعه مدنی تشدید و بیشتر هم شد. جذابیت این "تئوری" که بر "بی خبری" عمومی ریشه می گیرد، توجیه ضعف های داخلی را برای حاکمان و مدیران ناکارآمد آسان و تحلیل و تببین رویدادهای اجتماعی و سیاسی را هم به نفع همان ها ساده کرده، منتقدان را به بهانه بهره گیری بیگانگان از انتقادهای آنان تحت فشار گذاشته و از انتقادها کاسته و نفرت روانی از مخالفان و سرکوب آنان را سهل ساخته. در این بین "ایران" و "ایرانی" هنوز اندر خم کوچه نخست باقی مانده؛ همان شعار محوری انقلاب مشروطه: "تاسیس عدالتخانه".
*
برای مطالعه بیشتر در باره "تئوری توطئه" مراجعه کنید به کتاب "جستارهایی درباره تئوری توطئه در ایران" / نشر نی
*
برای مطالعه بیشتر در باره "تئوری توطئه" مراجعه کنید به کتاب "جستارهایی درباره تئوری توطئه در ایران" / نشر نی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر