۱۳۸۹ خرداد ۲۹, شنبه

کوری

خرداد و تیر سال 86 بود که "کوری"(+) را می خواندم؛ که خورد به آن شب لعنتی شروع ناگهانی سهمیه بندی بنزین و ظرفیتی که "مردم فهیم" و "دولت جمهوری اسلامی" در کنار هم نشان دادند؛ اولی شهرها را فلج کرد برای یک باک اضافه بنزین و دومی نشان داد که انگار خواسته "بچه" را از "شیر" بگیرد، به خیال خودش مدیریت مصرف سوخت بکند؛ یهویی! ... همه چیز انگار به هم ریخته بود؛ مدام "کوری" می آمد توی ذهنم و این که همه قهرمان های "کوری" هستیم؛ شهروندان شهری که همه ناگهان "کور" می شوند و کورهایِ وحشی تر، شهوت و جنایت شان را جلا می دهند برای باج گرفتن از دیگر کورها ... این طوری بود که انگار "کوری" را زندگی کردم!
*
ژوزه ساراماگو(+)، نویسنده "کوری"، دیروز از دنیا رفت.

۶ نظر:

  1. اي واي!! خدا رحمتش كنه.

    كوري فوق العاده بود.
    طاعون البر كامو را حنما بخوان.


    شهرزاد

    پاسخحذف
  2. حسی که از خواندن این کتاب داشتم هیچوقت یادم نمیره..

    پاسخحذف
  3. در یک دوره کوری را خوانده ایم! اما فرقش این است که من در رمان زندگی کردم اما زندگیم کوری وار نشد. هنوز در گیر و دار بنزین و سهمیه اش نبودم!
    هرچند اکنون کوری در تمام رگهای زندگی من جریان دارد. زندگی را مدیون او هستم و زندگی او در من است!
    ما همه قهرمانان کوری هستیم با کانتینرهای بی شمار!

    خدایش بیامرزد اگر داشت!

    پاسخحذف
  4. من هم خیلی هوس داشتم یک پست برای مرگ این فرزانۀ پرتغالی ولی اسپانیایی بنویسم. وبویژه ازکوری ونوبل 1998 بگویم واینکه چقدر من انرژی گرفتم از یکباردیگروبهترین شروع او درنزدیک 60 سالگی! دوستش داشتم.

    پاسخحذف
  5. ژوزه مرد ولی ما همچنان کوری را زندگی خواهیم کرد.

    پاسخحذف
  6. سلام من رمان کوری رو در همام چاپ اول خوندم تصویر سازی زیبا منو برد به طوری که فکر میکردم من جز اول افراد هستم .من با کوری زندگی کردم.

    پاسخحذف