احمدی نژاد استقبال گسترده مردم و مسئولان استان گيلان را از وي هنگام سفر به رشت، "حادثه اي بي نظير" در دنيا توصيف کرد که به تغيير معادلات جهاني کمک مي کند
*
این که چطور استقبال مردم گیلان از "کاندیدای انتخابات دور بعد ریاست جمهوری"، "بی نظیر" است مساله ای است که باید خود احمدی نژاد و تیم تبلیغاتی اش به آن پاسخ گویند؛ و کیست که نداند یکی از راه های خالی کردن ته دل رقبا هم همین ارسال کارت تبریک به آدرس "گیرنده: خودم" می باشد! البته مسوولان وطنی همیشه تلاش داشته اند در هر شهری درباره مردم آن شهر که "بی نظیر"ند و نقشی "بی نظیر" در شکوفایی تمدن ایرانی – اسلامی دارند و همتی "بی نظیر" در سازندگی از خود نشان داده اند و جایگاهی "بی نظیر" را در دفاع از ارزشها و انقلاب به خود اختصاص داده اند، ساعت ها سخنرانی کنند! اما این که چطور هجوم مردم به خیابان ها در پس روزها بمباران تبلیغاتی رسانه ای و مکلف بودن دستگاه های حکومتی برای تدارکات ویژه، می تواند معادلات جهانی را تغییر دهد، موضوعی است که احتمالا باز می گردد به عادت های شخصی رییس جمهور اصولگرا که از یادگاری های مشهور آن، همه ما قصه "هاله نور" را از خاطر نبرده ایم! بی تعارف باید گفت استقبال های خیابانی از مقامات عالیرتبه برای مردمی با تاریخی استبداد زده که در دریای مشکلات غرقند و هم تا یادشان هست "حاکمان" فراتر از جایگاه زمینی سایه ای از خدا روی سر "رعیت" بوده اند، نمی تواند مایه تغییر معادلات جهانی شود و معیار قضاوت باشد چه در قبل از انقلاب هم، که بسیاری در سیمای جمهوری اسلامی فیلم آن را دیده ایم، روستایی ساده دل با چه افتخاری خود را در مراسم استقبال زیر پای شاهنشاه آریامهر آن روزگار می انداخت ولی چند سال بعد همین شاهنشاه آریامهر ناچار بود جایی برود که دست همان روستایی ها به او نرسد! ... استقبال خیابانی وقتی معیار سنجش محبوبیت است که مردم این اختیار و امنیت را داشته باشند تا به استقبال کسانی از جنس "غیر قدرتمندان حاکم" هم بروند؛ حتی شده یک هنرمند خارج نشینِ محبوب! ... /ا
*
این که چطور استقبال مردم گیلان از "کاندیدای انتخابات دور بعد ریاست جمهوری"، "بی نظیر" است مساله ای است که باید خود احمدی نژاد و تیم تبلیغاتی اش به آن پاسخ گویند؛ و کیست که نداند یکی از راه های خالی کردن ته دل رقبا هم همین ارسال کارت تبریک به آدرس "گیرنده: خودم" می باشد! البته مسوولان وطنی همیشه تلاش داشته اند در هر شهری درباره مردم آن شهر که "بی نظیر"ند و نقشی "بی نظیر" در شکوفایی تمدن ایرانی – اسلامی دارند و همتی "بی نظیر" در سازندگی از خود نشان داده اند و جایگاهی "بی نظیر" را در دفاع از ارزشها و انقلاب به خود اختصاص داده اند، ساعت ها سخنرانی کنند! اما این که چطور هجوم مردم به خیابان ها در پس روزها بمباران تبلیغاتی رسانه ای و مکلف بودن دستگاه های حکومتی برای تدارکات ویژه، می تواند معادلات جهانی را تغییر دهد، موضوعی است که احتمالا باز می گردد به عادت های شخصی رییس جمهور اصولگرا که از یادگاری های مشهور آن، همه ما قصه "هاله نور" را از خاطر نبرده ایم! بی تعارف باید گفت استقبال های خیابانی از مقامات عالیرتبه برای مردمی با تاریخی استبداد زده که در دریای مشکلات غرقند و هم تا یادشان هست "حاکمان" فراتر از جایگاه زمینی سایه ای از خدا روی سر "رعیت" بوده اند، نمی تواند مایه تغییر معادلات جهانی شود و معیار قضاوت باشد چه در قبل از انقلاب هم، که بسیاری در سیمای جمهوری اسلامی فیلم آن را دیده ایم، روستایی ساده دل با چه افتخاری خود را در مراسم استقبال زیر پای شاهنشاه آریامهر آن روزگار می انداخت ولی چند سال بعد همین شاهنشاه آریامهر ناچار بود جایی برود که دست همان روستایی ها به او نرسد! ... استقبال خیابانی وقتی معیار سنجش محبوبیت است که مردم این اختیار و امنیت را داشته باشند تا به استقبال کسانی از جنس "غیر قدرتمندان حاکم" هم بروند؛ حتی شده یک هنرمند خارج نشینِ محبوب! ... /ا
مطمئن باش اگر روزی "ابی" به ایران بیاید مردم استقبالی به مراتب با شکوهتر از او می کنند . این مردم عامه برایشان جالب است کسی که از تلویزیون دیده اند را از نزدیک ببینند و برایشان فرقی نمی ند که این فرد دوستشان است یا دشمنشان.
پاسخحذفخیلی ها هم برای اینکه در تلویزیون نشان داده شوند به این استقبال ها می روند . کم نیستند کسانی که در حین سخنرانی تمام حواسشان به دوربین است و دست تکان می دهند و شکلک درمی آورند و به تنها چیزی که توجه نمی کنند سخن رانیست .
عده زیادی هم به جهت اعتراض و رساندن مستقیم انتقادهای خود در این استقبال ها شرکت می کنند کما اینکه با وجود سانسورهای شدید و قطع صداها و صحنه های خاص ، گاهی اوقات این موضوعات نمایان می شود.
دست مریزاد که من به عنوان بخشدار نه تنها شاهد که در جریان کامل تدارکات استقبال از تشریففرماییهای "شاهنشاه آریامهر، بزرگ ارتشداران بودهام".
پاسخحذفگذشته از این، بیکاری و بیتفریحی مردم نیز مزید علت است.
یادم هست زمانی که آیزینهاور به ایران آمد، توی خانهی دوستی ( که بعدن به فرمان شاهنشاه، جلوی جوخه آتش قرار گرفت) نشسته بودیم که تا مسیر شاهانه بیش از دویست متری نبود و تصمیم گرفته بودیم که در استقبال شرکت نکنیم. ولی نهایت خسته شده رفتیم چون کار دیگری نداشتیم
بسیار زیبا نوشته اید
پاسخحذف