۱۳۸۵ آذر ۳۰, پنجشنبه

یلدا

امشب خورشید بیشتر از هر شب دیگری می خوابد. امشب شب یلداست. شب زیباترین انتظار برای دورترین صبح. شبی که آفتاب از پس آن می آید که بیشتر و بیشتر با ما باشد. نه که شب بد باشد، نه. حتی تصویری نیز از سکوت و آرامش نهفته در شب را در دل هیچ پناهگاهی نخواهی یافت. اما شب یلدا آغاز بازگشت روشنایی است که دوستش داریم ... شب یلداتان مبارک ... /ا

با چشمانی خیره به تقدیر فلک و دلی حسرت بار، شب یلداهای ما با یاد خیر دو عزیز سپری می شود: آقا رضا (که بیست و دو سال قبل) و مهدی (که پنج سال قبل) در طولانی ترین شب سال و در جاده های سرد این دیار، ساعت عمرشان از حرکت باز ایستاد. تصور طلوع خورشیدهایی که برای همیشه غروب کرده اند، چه لذت بخش است و چه درد آور وقتی فراتر از تصور نمی رود این طلوع ... /ا

۴ نظر:

  1. شب یلدای تو هم بهمراه همسرت و دختر گلت مبارک محمد جان . روح رفتگان هم شاد و یادشان گرامی . سبز باشی .

    پاسخحذف
  2. عمرتون صد شب یلدا... برای دوستانتان هم شادی و آرامش روح آرزو می کنم... در ضمن ممنون از این که در وبلاگتان را به وبلاگ من لینک کردید...

    پاسخحذف
  3. بلندترین شب سال رو به یاد عزیزان سپری کردن هم لذتی داره... اگرچه درد آوره...روحشان شاد... دخمل کوچولوتون رو ببوسید که این شب یلدا اولین شب یلدای زندگیشه...

    پاسخحذف