امروز (چهارشنبه)
مه بود از بعد از گردنه پاپایی تا نمیدانم کجا ...
مه دوستداشتنی است؛ سایه باران است ... سایه دوستی آسمان با زمین است.
پناه رازهای زمین است.
یاد دوست است حتی ...
پرنده، از پشت شیشه پنجره مرا ندیده بود، رخ به رخ بودیم، تا سوی چشمها را فهمید، پرید و رفت؛ سایه دریغ ماند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر