پل گفت:
- جمله معروفی را از دوران جوانیام به یاد دارم: «زن آینده مرد است». چه کسی این را گفته
است؟ فراموش کردهام. لنین؟ کندی؟ نه، نه. شاعر آن را گفته است.
من گفتم:
- آراگون.
آوناریوس با دلخوری گفت:
- یعنی چه که زن آینده مرد است؟ یعنی مردها میشوند زن؟ من
از این جمله احمقانه سر در نمیآورم!
پل به اعتراض گفت:
- این جمله احمقانه نیست! این یک جمله شاعرانه است.
من گفتم:
- ادبیات از بین خواهد رفت و جملههای شاعرانه احمقانه در
جهان جولان خواهند داد.
پل به من توجه نکرد. او تازه متوجه تصویرش شد که بیست و هفت
بار در آیینهها منعکس گردیده بود و نتوانست چشم از آنها بگیرد. به عقب و جلو
چرخیده به طرف هر یک از صورتهای منعکس شده در آیینهها برگشت و با صدای زیر و
ضعیف یک پیرزن گفت:
- زن آینده مرد است. این یعنی جهان که زمانی به شکل مرد
ساخته میشد، از حالا به بعد به شکل زن تغییر شکل خواهد داد. هر چه جهان فنیتر و
مکانیکیتر، سرد و فلزی تر میشود به همان نسبت به گرمایی که فقط زن میتواند بدهد
نیاز بیشتری پیدا خواهد کرد. اگر بخواهیم جهان را نجات بدهیم باید با زن منطبق
شویم، بگذاریم زن ما را راهبری کند، بگذاریم که جذبه ابدی زن در ما رسوخ کند!
.
.
جاودانگی – میلان کوندرا
ترجمه حشمتالله کامرانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر