باران میبارد؛ خوب طور.
.
«سمفونی مردگان» را دست گرفتهام و نمیتوانم کنارش بگذارم
که مثلا سری هم به «در دامگه حادثه» بزنم. سر ظهر «زمین سوخته» تمام شد؛ همیشه بعد
ِ خواندن از جنگ، دوست دارم بروم و دوباره خوزستان را از نزدیک ببینم. چند روز قبل،
«بن در جهان» به آخر رسیده بود ... این چند روزه کتابهای خوبی خریدهام؛ حتی
ممنوعه، چاپ خارجه یا چاپ قبل انقلاب؛ از احمد محمود تا فالاچی. چقدر خوشحالم.
چقدر دلم میخواهد بیشتر بخوانم، کمتر بنویسم.
.
باران می بارد؛ خوب طور ... من کتابهایم را دوست دارم؛
بعضیها را خیلی بیشتر ... باید بروم بخوانم.
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر