دی
ماه سال 89 که اعتراضها به حُسنی مبارک شروع شد، هنوز خبری در سوریه نبود. اواخر
ماه بعدش که حسنی مبارک از قدرت کناره گرفت، باز هنوز خبری در سوریه نبود. یک ماه بعدتر
بود که سوریه آرام – آرام، ناآرام شد. مصریها در یک انتخابات، محمد مرسی ِ
اسلامگرا را برگزیدند؛ 50 درصد واجدان شرایط در انتخابات شرکت کرده بودند و نیمی
از پنجاه درصد او را برگزیدند؛ در برابر رقیبی که از نزدیکان مبارک بود. مرسی کارش
را شروع کرد. اقتصاد اما بی رحمتر از آن است که منتظر نیّت تو بماند. اقتصاد مردم
را آباد نکنی، نیستی! مردم میخواهند که نباشی مگر که دست بزن و بکش داشته باشی که
بمانی! یک گزارش بی.بی.سی نشان میداد که مردمان مصر که نانشان گره خورده بود به
آمد و رفت توریستها، حالا حتی علف ندارند بریزند جلو گاوهایشان و استخوان این
چهارپاهای درآمدزا، از فرط لاغری بیرون زده! تأمین بنزین مشکل شده بود و صفهای
طولانی در مقابل پمپهای بنزین مردم را آزار میداد. ارزش پول ملی فروریخته بود.
یک سال اوّل ِ مُرسی که داشت به سر میآمد، تاب و تحمل مصریها هم سر آمد (و چه
زود) و شد آنچه که نباید میشد؛ ارتش پا گذاشت روی انتخابات و در پی اعتراضهای
خیابانی او را کنار زد. حالا اقتصاد بُرده و انتخابات باخته؛ این اصل قضیه است.
فرع این است که اخوانالمسلیمن باخت و ارتش و شاید سکولارها بردند. در همه این
فاصله اما در سوریه فقط گور بود (و است) که کنده شده (و میشود)، سر است که گوش تا
گوش بریده شده (و میشود)، بمب است که ریخته شده (و میشود) تا که آقای رئیس بماند
یا برود! این وسط اسم ارتشی را هم که به راحتی برای آقای رئیس آدم میکشد، گذاشتهاند «وفادار»! مرسی اما میراثدار انقلابی شد که وابستگان دور و نزدیک نظام قبلی را، و مخالفان قسمخوردهاش را، به
دادگاههای انقلاب و جوخههای اعدام نسپرده بود. با تانک به جنگ تظاهرات خیابانی
نرفت. ارتشی نداشت که چون ارتش بشار «وفادار» باشد و زیر پایش آدم بکشد آنچنان که آدمها سوسک و پشه میکشند.
این انقلاب نمیتوانست دوام بیاورد! استالین سالها قبل گفته بود: «انقلابیونی که از وحشت و ترور به عنوان یک ابزار سیاسی استفاده نکنند، «گیاهخوارانی» بیش نیستند.»
.
مصریها
باختهاند، سوریها هم. مصریها انتخابات را باختهاند به اقتصاد، سوریها جان و
مال و ناموس را باختهاند به ارتش وفادار و سفاک و سلفیهای جگرخوار و هتّاک. این
که باخت کدام سنگینتر بوده، به این ربط دارد که ارزش جان هر یک انسان در سلسله
مراتب محاسبات ِ تو، چقدر باشد.
.
.
پ.ن: با این نظر موافقید که «مسلمانها را هیچ کس به اندازه مسلمانها نکشته»؟
.
.
.
.
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر