نامه رییس قوه مجریه به قوه قضاییه در تاکید بر بازدید از زندان اوین(+)، نامه غریب و بدی است؛ این را به عنوان کسی که به سهم حقیر خود، منتقد قوه قضاییه نیز بوده ام، می گویم. خوشحال کننده است که بانگی رساتر، آلودگی قضا و عدالت را با مصلحت های سیاسی فریاد میکند؛ همان هشداری را تکرار می کند که دلسوزان سالها تکرار کردند، لیک سهم شان دشنام بود و شماتت. این فریاد از التقاط «عدل» و «مصالح ِ مه آلود»، اما باید که از دل برآید. حالا قوه قضاییه، رییس قوه مجریه را متهم به عدم تشخیص مصلحت می کند و رییس قوه مجریه، رییس قوه قضاییه را تهدید به بازی با بودجه دستگاه قضا، همان طور که ماه ها قبل از خط قرمزها گفته بود! این «سومالی»گرایی نیست که هر کس ساز ناکوک خود را میزند؟ حتی اگر نیتخوانی نکنیم و نخواهیم صداقت احمدی نژاد را زیر سئوال ببریم که چطور صرفا در این ماههای واپسین ریاست، و تا پای رفیق آن سوی خط قرمزش به اوین باز شد، عزم اجرای قانون اساسی کرده، و البته از معبر زندان پایتخت که سالهاست گور جان و جوانی و عمر بسیاری است، و اینکه گو در این روزهای دشواری ِ معیشت مردمان ِ هر روز فقیرتر، می خواهد آدرس نخود سیاه بدهد و بار از دوش خود زمین بگذارد، نمی توان از این قطعیت فرار کرد که نامهای با چنین متنی به کار «هیجان» میآید، به کار گم کردن «افق»، به کار تکرار غمانگیز تاریخ مردمانی که در سایه می نشینند تا از دعوای بزرگان، سهم سعادت ببرند؛ اما آنچه می برند، در نهایت اربابی تازه است، بیآنکه خود دیگر رعیت نباشند.
.
.
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر