۱۳۹۱ مرداد ۱۱, چهارشنبه

چهارپاره – 83 / روزی روزگاری مرغ


(1)
خب خیلی بد است که برای نداشتن و نخوردن مرغ غصه بخوریم، دنبال وانت مرغ بدویم، در صف های چند ده متری بایستیم، از روی همدیگر رد شویم که مرغ گیرمان بیاید. همه رقم که حساب کنید جلوه زشتی دارد؛ هم کسانی که مدام از تمدن 2500 ساله این سرزمین می گویند و هم کسانی که الگوی مبارزه عالمیان علیه استکبار و احیا کنندگان اسلام ناب را مردم ایران می دانند، لاجرم حوصله نمی کنند در این روزهای مرغ آلود، سرشان را بالا بگیرند.
.
(2)
مشکل و بحران اقتصادی برای نوع بشر است؛ ایران نه اولین و نه آخرین کشوری است که از مشکلات اقتصادی ریز و درشت رنج می برد. حالا بماند که در برخی کشورها تا کارد به استخوان نرسد، اساس وجود مشکل را حاشا می کنند و تازه وقتی هم کارد به استخوان می رسد، همه مقصرند الا مدیران اقتصادی کشور! تقابل سیاسی ایران با قدرت های اقتصادی بزرگ دنیا که منجر به اعمال تحریم های بی سابقه شده و اجرای نابهنگام و ناهماهنگ طرح هدفمند کردن یارانه ها، همزمان با اوضاع نه چندان خوشایند اقتصادی جهان، فشار را بر گرده مردم ایران، دو چندان کرده است. نارضایتی نزد مردم، چه کارآفرینان و چه عامه مردم، موج می زند و در این بین، حس روانی قحطی نیز دامنگیر جامعه شده. پنج سال پیش را به یاد آورید و شب گران شدن ناگهانی بنزین را که چطور کشوری چون ایران بابت یک باک اضافه بنزین ماشین ها، قفل شد. آن رابطه و درک متقابل و اعتماد بین بدنه جامعه و طبقه حاکم اگر که سست نبود، همه باور می کردند که قرار نیست در سایه درایت و کار کارشناسی و عالمانه مدیران کشور، قحطی بنزین، یا حالا قحطی مرغ پیش آید؛ فقط قدری حوصله می خواهد. کسانی که این روزها از بالای منابر مردم را به خویشتنداری در برابر بی مرغی دعوت می کنند، دیر جنبیده اند. سال ها پیش همین ها باید از مدیران می خواستند که چوب حراج به اعتماد مردم به خودشان نزنند.
.
رفتار پرطمانیه مردم ژاپن بعد از سونامی دهشتناک اسفند 89، ممکن است از ذهن و دیده جهانیان بیرون برود؟ چرا؟
.
(3) 
دقت کرده اید این روزها چقدر اسمس های مرغی زیاد شده؟! ... «مرغ سحر ناله سر کن، داغ مرا تازه تر کن / هرگونه تشابه با وضعیت کنونی اتفاقی است» / «با خبر شده ایم که شما یک قطعه مرغ چاق و چله در یخچالتان دارید! بیایید شادی هایتان را با ما قسمت کنید» /  «آقا خروسه ضمن اظهار خوشنودی از افزایش قیمت مرغ، ادامه داد: خیلی خوشحالم که به برکت (...) بالاخره نوامیس عریان ما از پشت ویترین ها جمع آوری شد» / «افه جدید دختران دم بخت: من خواستگار مرغ فروش داشتم ولی قبول نکردم» / «... ای فدای قدقدایت بازگرد، ای دل و جانم فدایت بازگرد ...»
.
در این سال های اخیر، البته اسمس های که طنز تلخ سیاسی دارند، خیلی بیشتر شده و این یک نشانه است.
.
(4)
کورت ونه گات، نویسنده شهیر و طنزپرداز آمریکایی، می گوید: «طنز، واکنشی غالبا فیزیولوژیک به ترس است. فروید می گفت که طنز واکنشی است به سرخوردگی و ناکامی (...) بخش عظیمی از خنده را ترس القا می کند.»
.
مردم از آینده می ترسند؛ این واضح نیست؟ تبعات ترسیدن چطور؟ واضح نیست؟
.
.
کامنت ها در پلاس(+)
.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر