خود محسن رفیقدوست گفته بود که قبل از انقلاب، به گمان اینکه ساواکی است، مردی را آن قدر با چماق زد که مُرد، حین انقلاب راننده رهبر انقلاب شد در بخشی از مسیر حرکت از فرودگاه به بهشت زهرا، سپس وزیر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد وقتی در کابینه دولت جمهوری اسلامی، سپاه، وزیر هم داشت، اندکی بعد رئیس بیناد مستضعفان شد که با مصادره کلی زمین و ساختمان و شرکت و دارایی طاغوتیها شکل گرفته بود و با وجود آنکه تحقیق و تفحص مجلس پنجم نشان داد که در دوره او کلی سوءمدیریت و حیف و میل اموال بوده ولی تا دهسالاش کامل نشد از ریاست بر بنیاد مستضعفان کنار گذاشته نشد، در ماجرای نخستین پرونده کلان فساد اقتصادی پرهیاهو بعد از انقلاب (معروف به اختلاس 123 میلیارد تومانی در بانک صادرات)، برادرش متهم ردیف دوم بود که پشت چکهایش را همین "برادر محسن" امضا میکرده [در خاطراتش نوشته که «سر این جریان خیلی آزرده بودم. در صدور حکم آقا برای تمدید مسئولیت بنیاد هم تاخیر شده بود و با اینکه به عنوان مطلع – و نه متهم – به دادگاه میرفتم، فشارهای رسانهای روی من زیاد بود ... به خودم گفتم: «تو چرا به جای خدا به بندههای خدا متوسل میشوی؟ خدا که از حال تو خبر دارد، پس بگذار هرچه میخواهد بشود بشود.» خیلی عجیب بود؛ همان روز آقا دستور دادند حکم من صادر بشود که در جو آن روز بسیار اثرگذار بود ... خدمت آقا رسیدم و گفتم: «متشکرم خیلی مردی.»] ... سالها بعد گفت که «هاشمی رفسنجانی در جریان فتنه سال 88 ساکت و بیبصیرت بود» و «نظام در کمال عزت به چهل سالگی رسیدهاست»+، پارسال گفت که «غنی نیستم ولی یک لکسوس شاسی بلند دارم» که قیمتاش دستکم 466 برابر دستمزد ماهیانه یک کارگر متأهل با دو فرزند در سال 97 بود، حالا گفته که «منزلم در خیابان فرمانیه است که سال 1373 خودم ساختم و حدود 55 میلیون تومان برایم تمام شد و به آقا هم اعلام کردم ... به بنده ربطی ندارد که تورم امروز قیمت این خانه را خیلی بالا برده» و لابد لابد میداند که 53 میلیون تومان سال 73 برای کالا و خدمات مصرفی شهری، یعنی 2.4 میلیارد تومان سال 96 (مبنای محاسبه) (و نه 97 یا 98 و نه در بخش مسکن و نه در تهران با این انفجار تورم) ... او گفته بود: «آن زمان اکثر منافع کشور به نوعی توسط خاندان سلطنت غارت میشد و در مملکت فساد روزافزون بود»، و البته دروغ نگفته بود!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر